لبخند بزن
لحظه ها را دریاب 

ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮ ﯾﮏ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺩﺍﺭﺩ، ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﮐﻢ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﯿﺶ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ،
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ...

[ جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 16:53 ] [ گنگِ خواب دیده ]

حيف بود مردن بي عاشقي

تا نفسي داري و نفسي بکوش

سر که نه در راه عزيزان رود

بار گرانست کشيدن به دوش

[ جمعه چهاردهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 16:43 ] [ گنگِ خواب دیده ]

کافکا چگونه می اندیشید ؟

به بیان دیگر او نمی توانست از جذبه این محافل بگریزد. اما کافکا در نهایت در آثار هنری و داستانی اش به هیچ یک از مسائلی که در فرقه های عرفانی یهودی از جمله فرقه کاباله یا حسیدی یا صهیونیست ها، یا فرقه عرفان گرای رودولف اشتاینر بود، نمی پردازد.

اگر به دفترچه روزانه کافکا یا به کتابی با عنوان “گفت وگو با فرانس کافکا” رجوع کنید متوجه می شوید کافکار چقدر در قبال زمزمه هایی که صحبت از رستگاری و نجات و امید بستن به عوالم رهایی و غیره ای که اساس بسیاری از ادیان است، ساکت است.

او نه ملحد است و نه کافر؛ بلکه می گوید:

“من در میله های آهنی و ذهنیت خود محصورم. من نه می توانم متشرع و نه متعارف باشم. ”

او اساساً نسبت به این زمزمه ها بدبین و در آنها نوعی خودفریبی می بیند.

حال مسئله ارتباط کافکا و دین از کجا به وجود آمده است؟ چه انگیزه ای در تفسیرهای متعدد از کافکا وجود دارد که تفسیرهایِ دینی از او جایگاه خاصی را اشغال کرده است؟

کمتر نویسنده ای را می توان یافت که به اندازه کافکا تفسیر پذیر باشد. نوشته های او بر اساس نظر یکی از معروف ترین مفسران او یعنی “والتر بنیامین”، تجدید فرم اسطوره و تمثیل در ادبیات جدید است. به نظر می آید این بنا به ضرورتی انجام شده است. اول اینکه چرا ادبیات کافکا شکل تمثیل و اسطوره یا به نوعی زبان خاص دینی دارد؟

همان طور که می دانید والتر بنیامین منقّد بسیار دقیق و ژرف کاوی است که متأسفانه در حوادث سال های ۱۹۴۰ یعنی اوایل دهه ۴۰ قرن بیستم درسن ۴۰ سالگی در حال گریز از فرانسه در کوه های پیرینه به طرز مرموزی می میرد.

طبق گزارش های هانا آرنت که از نزدیکان بنیامین بود، او خودکشی می کند تا به دست نازی ها که فرانسه را اشغال کرده بودند، نیفتد.

والتر بنیامین در نقدی درباره آثار فرانس کافکا در کتاب “نشانه ای به رهایی” به نکته ای درباره هوای آثار کافکااشاره کرده، می گوید:

“هوای آثار کافکا نوعی هوای روستایی است و این هوایی است که آثار همه بنیان گذاران ادیان در آن شکل گرفته است.”

بیشتر تفاسیر دینی درباره آثار کافکا برون متنی اند. من منکر تفسیر برون متنی نیستم. ولی معتقدم برای دست یابی به جهان کافکا نباید از هیچ چیز او گذشت، از یادداشت های پراکنده و خصوصی تا نامه هایی که قصد نابودیش را داشت و توسط دوستانش مثل “ماکس برود” نجات یافت. من معتقدم تفسیر برون متنی باید خود را با شخصیت نویسنده به گونه ای پیوند دهد.

وقتی یادداشت های روزانه او را بررسی می کنید، در واقع افکار او پیش چشم شماست. هر چند “موریس بلانشو” می گوید به این ها اعتماد نکنید. او نکته جالبی در مورد کافکا به خصوص در رابطه او با زن ها بیان می کند. او می گوید:

“کافکا با دیگری همواره دگر بود. کافکا هرگز شخصیت حقیقی خود را حتی به “ملینا” که بسیاری معتقدند او تنها زنی بود که کافکا با تمام وجود، حضور خود را در برابر او عریان کرد و به او اعتقاد داشت، به ملاحظه شخص مقابلش، کاملاً عیان نکرد. ”

“سوزان سانتاگ” با تفسیرهای ولنگ و باز درباره کافکا مخالف است. سانتاگ تفسیرهای درباره کافکا را در مقاله معروف «علیه تفسیر» به سه لشکر تقسیم می کند:

“تفسیرهای اجتماعی” درباره آثار کافکا غالباً مدعی اند در آثار او از قدرت و بوروکراسی و دیوان سالاری خشک و آهنین صحبت می شود که در زمانه ما در دوران مدرن در تمامی نسوج و روابط انسانی حاکم است.

“تفسیرهای روان کاوانه” آثار کافکا که به قول سانتاگ لشکر دیگری را تشکیل می دهند، غالباً به رابطه کافکا با پدرش تأکید می کنند و مسائلی چون عقیده ادیپ را پیش می کشند.

“تفسیرهای متافیزیکی” یا مابعدالطبیعی که امروز مورد بحث من است، لکشر دیگری از این تفاسیر را تشکیل می دهند. سوزان سانتاگ می پرسد با این انبوه تفسیرها چه باید کرد؟

کافکا و دین؛ امکان یا امتناع؟

این مشکل واقعاً به تفسیرپذیری کافکا برمی گردد. کافکا شخصیتی بسیار تفسیرپذیر دارد.

یکی از مفسران کافکا که بسیار دقیق آثار او را تفسیر کرده، “موریس بلانشو” است. او معتقد است ویژگی آثار کافکا اساساً بازنمودی است از ویژگی شخصیت کافکا.

این ویژگی ها گاه عیان و گاه نهان اند. اما مسئله صرفاً نوعی بیان حدیث نفس و بازگو کردن ویژگی های شخصی نیست. کافکا از اصطکاک ویژگی های شخصی اش با مقررات و به طور کلی قدرت صحبت می کند.

به عقیده بلانشو جوهره آثار کافکا، اصطکاکی بین شخصیت و خود بودن است با نیروهای بیرونی که مانع خود بودن اند. بلانشو بر آن است که کیرکه گور به گونه ای تکلیف خود را با این مسئله روشن کرده بود. زیرا ویژگی ها را به درون و باطن خود سوق می داد. اما کافکا نمی تواند به درون خود عقب نشینی کند، چون در آن صورت دچار خود فریبی وحشتناکی می شود که حاصل آن نوعی شرمساری است که در واپسین جمله «محاکمه» نمود پیدا می کند. یعنی حتی بعد از اینکه “جوزف کا” در واپسین صحنه محاکمه به وسیله دژخیمان کشته می شود، آن شرمساری هنوز به قوت خود باقی است.

این صحنه جای تأمل دارد. بلانشو این شرمساری را اصطکاک وجود حقیقی قهرمان با دنیای بیرون می داند.

اما تفسیر “ماکس برود” از جمله دوستان نزدیک کافکا هم قابل توجه است. ماکس برودِ یهودی، معتقد به یهودیت و صهیونیست است. او در دانشگاه تل آویو کرسی استادی دارد. او همانقدر که با کافکا دوست صمیمی بود به قول بعضی از مفسران از کافکا دور بود. تا جایی که کافکا در یادداشت های شخصی خود تصریح می کند که او و ماکس برود به دو دنیای کاملاً متفاوت تعلق دارند.

از جمله شواهد این افتراق این است که ماکس برود و کافکا هرگز نمی توانند اثری مشترک بنویسند. گرچه در این زمینه تلاش می کنند و رمان نیمه تمامی هم به نام “ریچارد و ساموئل” از این همکاری ناتمام باقی مانده است.

علت هم اختلاف شدید این دو از نظر سبک، دیدگاه و جهان بینی بود. ماکس برود اصرار زیادی دارد از آثار کافکا تفسیری متافیزیکی و مابعدالطبیعی استخراج کند. یکی از دلایل او و مفسران دینی دیگری از جمله مارتین بوبر و “برنارد رانگ” رمان «قصر» کافکا و فروبستگی قصر نسبت به قهرمان داستان است. در رمان قصر مساک ها به شدت فعالند، ولی متولیان و زعمای قصر به شدت مردم گریز، کثیف، آلوده، پنهان و منفعل و بی خاصیت اند. نمی شود به هیچ چیز آنها اعتنا کرد. بسیاری از خصوصیات رمان قصر بازگفتی است از الوهیتی که در فرقه های عرفان یهودی مجسم می شود.

به عنوان مثال در یکی از فرقه های عرفانی یهودیت یعنی کاباله، تصویری خاص از جهان الوهیت و ساحت “یَهُوَه” عرضه می شود. به این معنی که اگر تمام جهان خودشان را در برابر ساحت مقدس و با شکوه “یَهُوَه” چاک چاک کنند، او به انسان هیچ اعتنایی ندارد. ساحتی دور از دسترس است و هرگز خود را همچون مسیحیت که ملکوت الاهی درون شماست یا اسلام که خدا از شاهرگ گردن به انسان نزدیک تر است، وجود ندارد.

نسبت منشأ الاهی با عالم انسانی نسبتی ذی مراتب است. شبیه پرتو نوری است که شعاع های مختلفش در مراتب مختلف باز تابیده می شود. از مافوق به مادون طی یک سلسله مراتب تا به مادون ترین مرحله اش یعنی انسان و طبیعت می رسد. بشر با منشأ اصلی هرگز رابطه پیدا نمی کند.

این مراتب مختلف، نامه رسان و پیک هایی دارند که در آثار کافکا مثل “قیام امپراطوری” و “دهکده بعدی” پیک ها نقش عمده ای بازی می کنند.

بنابراین مفسران او معتقدند تصویری که در قصر مشاهده می شود، تصویری است از جهان نوافلاطونی عرضه شده در برخی از مکاتب عرفانی یهود.

والتر بنیامین در عین اینکه با ماکس برود مخالفت می کند اما خود هم در آثار کافکا صبغه های دینی و مذهبی می جوید. بنیامین چند داستان از تلمود نقل می کند که شباهت بسیار زیادی با ماجرای رخ داده در رمان «قصر» دارند.

از جمله داستان تلمودی شاهزاده خانم تبعیدی است. قهرمان این داستان به شهری تبعید شده که نه او و نه مردم آن شهر زبان همدیگر را نمی فهمند.

او همواره منتظر پیامی رهگشا و به قول حافظ پیک فرخ پی است که آمده و فروبستگی در قصر را بگشاید. کسی که در داستان تلمودی باید ظاهر شود، مسیح تلمودی است. شاهزاده خانم روح و آن دهکده جسم و طبیعت است.

والتر بنیامین این مسئله را از دیگران نقل می کند.

ولی تطابق عجیبی بین این داستان تلمودی با ماجرایی که در رمان قصر اتفاق می افتد، وجود دارد.

همان طور که قبلاً گفتم مساک ها فعال ترین شخص همه آثار کافکا هستند. شخصیتی که انفعال دست یابی و دست یازی و چنگ زدن به ساحت دور دستی که در آغاز رمان قصر در پشت ابر و برف ها پنهان بود، آغاز می کند. در مراتب مختلفی که در عرفان کاباله بین مبدأ اعلاء تا مادون توصیف می شود، مراتب مادونی و پائینی بسیار کثیف اند. بیشتر شبیه صحنه هایی اند که در آثار کافکا مثل صحنه های مربوط به زنان دیده می شود.

داستان های زیادی در تلمود و آثار مذهبی وجود دارد تا این شباهت را تداعی کنند که کافکا قصد دارد در قصر، بازگفتی از عرفان یهودی به نمایش گذارد.

“مارتین بوبر” از مفسران دیگر آثار کافکا است.

بوبراز متفکران بزرگ یهودی است که رگه ای از فیلسوفان اگزیستانس هم در او وجود دارد. برخی از کتب او هم به فارسی ترجمه شده است.

در آثار بوبر با نوعی سکولاریزه کردن رابطه عرفانی انسان و خدا در دین مواجهیم. رابطه من – او در دین به رابطه من – تو تبدیل می شود. مارتین بوبر کتابی هم به این نام دارد. او در مقاله ای تفسیر دینی مجاب کننده ای از کافکا به دست می دهد. او می گوید:

“می توان از کافکا تفسیری دینی به طریق سلبی و منفی ارائه داد.” به اعتقاد او، کافکا تا مرزهای کفر پیش می رود.

من در کتابی به نام “یادبود ایوب در جهان کافکا” جهان او را بنا به دریافت شخصی ام نوعی مرتبط با اعتراض بسیار شکوهمند ایوب در کتاب مقدس می دانم. من قادر نیستم عظمتِ این متن دراماتیک بسیار کهن را برایتان بازگو کنم. داستان ایوب در متون دینی یهود غیر از داستان مطرح شده در قرآن کریم است. در قرآن کریم داستان ایوب چندان به تفسیر گفته نمی شود. آنجایی که من تحقیق کردم قرآن در چهار جا از صبر ایوب در برابر وسوسه های شیطان سخن می گوید.

فرانتس کافکا

فرانتس کافکا

داستان ایوب در عهد عتیق ماهیتاً داستان دیگری است.در اینجا شیطان است که خدا را وسوسه می کند. ایوب بنده صالح خداست. او دارای کشت زاران وسیع، قلبی پاک و پر از مهر و محبت به همه انسان ها و دارای فرزندانی صالح است. ایوب هم به طور مداوم شکرگزار خداست. شیطان، خدا را وسوسه می کند که شکرگزاری ایوب ناشی از خوشی و راحتی و تنعم اوست. اگر می خواهی بدانی او واقعاً تو را حمد می کند، نعمت هایت را از او بگیر.

خدا هم یکایک نعمت ها را از او می گیرد. از طرفی هر چه بلاست از فقر و بیماری یکجا بر او نازل می کند. او به مجسه تمام دردهای انسانی تبدیل می شود.

ایوب در حالت دردمندی خود، به جای بیان درد خود به سخنگوی همه دردمندان عالم تبدیل می شود.

مدافعه ایوب در برابر “یَهُوَه” که پشت ابرها با گوش های بی اعتنا و خاموش پنهان شده، فریاد “جوزف کا” و فریاد “مساک ها” است. البته این تفسیر من است که آن را با آن و تاب بیان کردم.

مارتین بوبر این تفسیر را به ایوب ارجاع نمی دهد، بلکه به طور کلی به این مسئله اشاره می کند که در دین مسیحیت فرقه ای به نام “پولینیسم” وجود دارد (پیروان سنت پل) که در زمان کافکا، این فرقه مسیحی بر کلیسای مسیحی جمهوری هابسبورگ حاکم بوده است.

مسائل فوق نشان می دهد که در ادبیات، قدرت تعمیم مسائل اینجایی و اکنونی وجود دارد. در وادی ادبیات، نویسنده بر خلاف فلسفه از مسائل اینجایی و دردهای حاضر در زمانه اش متأثر می شود.

ما امروز در زمان خودمان زندگی می کنیم. در عرصه سیاست، اجتماع، رابطهِ قدرت- ملت و مناسبات قدرت با درگیری هایی مواجهیم.

کافکا، آدورنو و دیکنز در خلأ به وجود نیامدند. مسائل اکنونی و اینجایی برای آنان بسیار مهم و حساس بود. این حساسیت هم باعث شد قلم به دست گیرند. به قول بوبر فرقه های مسیحی و از جمله پولینیسم شباهت زیادی به عرفان کاباله دارد. شاید بوبر از آنجا که خود یهودی و التزامات دینی داشته، مسئله را به مسیحیت متصل می کند. او معتقد است ارتباط انسان با الوهیت در پولینیسم به نحوی است که انسان به عنوان موجودی گنه کار،محتاج فیضی از جانب خدا است.

یعنی در مناسبات قدرتی که به قول والتر بنیامین یک سر آن به اسطوره های پیشاتاریخی، یا به قول مارتین بوبر یک سر آن به بارگاه ملکوتی بر می گردد، انسانِ داستان های کافکا موجودی ناتوان و عاجز است. این عجز و ناتوانی نه از سر یأس و نومیدی بلکه فروبستگی و کرگوشی بارگاه قدسی و الوهیت در برابر انسانِ زمانه مدرن ماست.

من این تفسیر را تا حدودی مجاب کننده می دانم.بوبر برای اثبات این امر به واپسین یادداشت ها و کلمات قصار کافکا اشاره می کند. کلمات قصار او مثل:

“نیازی نیست که از خانه بیرون روی، پشت میزت بمان و گوش کن. نه حتی نیازی نیست که گوش کنی، فقط منتظر بمان. نه حتی نیازی نیست که منتظر بمانی، فقط یکسره بی حرکت و تنها باش. جهان خود را آنچنان که هست بر تو عرضه خواهد کرد. جز این نمی توان کار دیگری کرد.”

تفسیر مارتین بوبر این است که انسان جهان کافکا باید صرفاً انتظار یک سویه داشته باشد.

مقصد هست، اما راه نیست

چرا عده ای اصرار دارند از آثار کافکا تفسیری مذهبی به دست دهند؟ باید فرانتس کافکا را از یادداشت های خصوصی، نامه هایی که به انسان های زندگی اش نوشته و از درون متن خودش شناخت. به نظر نمی رسد کافکا علاقه ای به طرح مباحث موجود در عرفان های یهودی یا مکتب سن پل مسیحیت داشت.

کافکایی که ما می شناسیم به زور به کنیسه می رفت.

حتی یک بار که ماکس برود او را به کنیسه برد، بعدها نوشت من در کنیسه چیزی جز افرادی شبیه آدم خورهای وحشی ندیدم!

دقت کنید همانطور که در آغاز سخنم گفتم تفاسیر مذهبی از کافکا عمدتاً تفاسیر برون متنی اند. چند یادداشت از کافکا انتخاب کردم که شاید با خواندن آنها متوجه شویم اساساً مسأله کافکا عالم غیب و دیگر نبوده است:

«اگر قصر فروبسته است، این فروبستگی، فروبستگی انسانی است نسبت به جهان و قدرت.»

یکی از مفسران کافکا می گوید:” کافکا بزرگترین تئوری پرداز قدرت است.”

در همه آثار کافکا شخصیتی می بینیم که با قدرتی در حال کشمکش است. زبان آن قدرت را نمی فهمد، آن قدرت هم به او اعتنا ندارد. ولی هیچ کدام از دست دیگری رها نمی شوند.

راه نجاتی نیست. نه از این سو و نه از آن سو.

عنوان «نه این و نه آن» عنوانی بود که می خواستم بر کتاب “سیری در جهان کافکا” بگذارم ولی بعدها تغییر کرد.

نه این و نه آن، بازگفت جهان کافکاست.

جهان کافکا، جهان انسانی است که به قول اریش هِلِر از میراث بریده است. جهان یک انسان مدرن است که شاید همه ما باشیم. همه ما مدرنیزه هستیم. حتی زمانی که با مدرنیزه و غرب ستیزه می کنیم و شعار می دهیم نحوه مبارزه و بیان مان مدرنیزه شده است. در جهان مدرن، انسانی که از خدا دور شده، قصد دارد راه خود را از دیگران و جامعه پیدا کند.

یک معنای این وضعیت در آلمانی قصر و قلعه است. معنای دیگر آن بستن و بستن دژ است. کافکا در متون خود دژ بسته را در قالب استعاره های تمثیلی بسیار قوی بیان می کند. از جمله در “پزشک دهکده.”

پزشک دهکده دو خانه دارد. یکی خانه ای است که محل کسب و کار اوست و دیگری یک خوکدانی.

اگر بخواهیم به دنبال نشانه های متن باشیم در داستان پزشک دهکده که بسیاری آن را از شاهکارهای ادبی جهان می دانند، بیان حالت نوسانِ نه این و نه آن است که در داستان دیده می شود. نویسنده در انتهای داستان صریحاً مقصود خود را بیان می کند: “در یخبندان عصر ما.”

در این داستان پزشک در منزل خود لمیده مثل “جوزف کا” که در پانسیون خود لمیده بود. منزل او جای راحتی است که محل خانواده ، زناشویی و روابط انسانی است. از خوکدانی پزشک مهتری بیرون می آید که قصد تملک با زور “رُزا” خدمتکار دکتر را دارد. این خوکدانی تاریک، مهتر، اسب ها و بیماری که در خانه دیگر است همه استعاره ای از خود پزشک اند.

نکته ای که در داستان های کافکا ما را مجاب می کند که مسئله کافکا الوهیت و فرازمینی نیست، نحوه روایت داستان های اوست. تمام آثار کافا تک پرسپکتیوی است.

یعنی همه ماجرا از دیدگاه یک نفر است. همه صحنه ها به گونه ای اتفاق می افتند که راوی در همه آن صحنه ها حاضر است. راوی داستان های او مثل راوی دانای کلی که در فراز داستان جنگ و صلح تولستوی وجود دارد، دیده نمی شود.

آیا ما می توانیم لحظه ای از دریچه دیدگاه خودمان و به قول کافکا از میله های آهنی ذهنیت خودمان رها شویم؟

این رهایی در عرفان مورد بحث است. وقتی روایت همه آثار کافکا تک منظری است، نشانه نوعی عدم اعتقاد و علاقه نویسنده به صحبت از ساحتی متعالی است.

کافکا اصلاً علاقه ندارد مثل رودولف اشتاینر، کی یر که گور یا مارتین بوبر صحبت از ساحتی متعالی و فراتر کند. مسئله من، مسئله خودم است. درگیری خودم با جهان است.

جمله ای در کتاب قصر وجود دارد که همه آن را به گونه ای خاص تفسیر می کنند. آنجا که قهرمان داستان می گوید:

“من حق خود را می طلبم” در سایر آثار کافکا هرگز چنین جمله ای دیده نمی شود. در سایر داستان های او مثل “محاکمه”، این متهم است که به دنبال قاضی می دود. در صحنه اول مفتّش ها به سراغ جوزف کا می آیند. ولی در بقیه داستان او را به حال خود وامی گذارند. این جوزف کا است که دائماً به صورتی مضحک به دنبال مقامات می دود.

از جمله های قصار کافکا که مناسب حال باشد می توان مثال آورد: “قفسی که به جستجوی پرنده می آید.”

“پزشک دهکده” داستان مورد علاقه کافکا بود که به پدرش تقدیم کرد. این داستان جزو داستان های تمام شده کافکاست. زیرا اکثر داستان های او ناتمام است.

یکی از داستان های دیگر کافکا که بیانگر فروبستگی، قفل شدگی و انجماد انسان معاصر است، داستان “نقب” است.

در این داستان موش کوری عظیم الجثه نقبی به دور از دنیای خارج می کند تا در این نقب خیلی ساده زندگی کند.این جانور چیزی نمی خواهد جز یک زندگی انسانی. طبیعی است که جانوران در داستان مثل داستان های کلیله و دمنه اشاره ای به آدمیان اند.

او مادون ترین وضعیت را پذیرفته تا با شروعی دوباره برای خود زندگی کند. شاد باشد و بیاشامد. شاید اعتراض شود که به قول فوئر باخ آیا انسان آنچه است که می خورد؟ باید سؤال شود، اگر انسان خوردن و آشامیدن نیست پس چه چیز است؟ غیر از آن چیزی است که تاریخ مالامال است از خون ریزی، جذمیت و تعصب. وگرنه جهان بینی و تفکر نیازی به زد و خورد ندارد. تمام مسئله تاریخ، درگیری دانش، معرفت و تفکر انسانی با قدرت است.این جانور می خواهد از این وضعیت رهایی یابد. از این رو چنین نقبی برای خود درست می کند. همین که از ساختن خانه اش فارغ می شود، منزل او توسط صوتی از جهان خارج تهدید می شود.

او سپس جستجویش را برای یافتن منبع صوت آغاز می کند و داستان ناتمام می ماند. نه اینکه کافکا می خواست این داستان ناتمام بماند، بلکه بیماری آخر عمرش به او مهلت اتمام داستان را نداد. اما قابل پیش بینی خواهد بود که منزلش یا همان نقب بر سرش خراب خواهد شد.

کافکا چه می خواهد بگوید؟ مسئله او ناتمام دویدن و نرسیدن است. او در یکی از جملات قصارش می گوید:” مقصد هست، اما راه نیست.”

این موضوع یکی از مواردی است که مفسرانی چون والتر بنیامین به آن توجه کرده اند. کافکا درباره داستان سرگردانی موسی در بیابان و نرسیدن موسی به کنعان در یکی از یادداشت هایش به این مسئله اشاره می کند. (۱۹۲۱) این یادداشت در تفسیرهای دینی از او بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

مارتین بوبر با استناد به یادداشت های کافکا، از متافیزیک نزد آثار کافکا صحبت می کند.

کافکا تمثیل بسیار معروفی به نام «بر در قانون» دارد. خلاصه این تمثیل این است که: یک روستایی می خواهد از در قانون وارد شود که دربانی دارد. آن دربان به او اجازه ورود نمی دهد. او می گوید تو می توانی داخل شوی ولی مطمئن باش اگر از این در وارد شوی دربان دیگری است و بعد دربان دیگری و دربان دیگری و هر دربان از دربان دیگر وحشتناک تر است. خلاصه تمام عمر او را جلوی در نگه می دارند. موقعی که او در حال احتضار و مرگ است، درخششی از گوشه در تابیده می شود و روستایی بدون اینکه وارد در قانون شده باشد از دنیا می رود. فقط در آخرین لحظات دربان در را می بندد. روستایی می گوید چرا در را بستی؟ دربان می گوید این در فقط برای تو بود.

این تمثیل بسیار تفسیرپذیر است. مارتین بوبر از این تمثیل حضور متافیزیک درآثار کافکا را نتیجه گرفته و آن را به فلسفه هگل ربط می دهد.

به هر حال کافکا از تناقضی که از درون وجود انسان می جوشد و دوپهلو بودن وجود آدمی صحبت می کند. این دوپهلو بودن، نرسیدن و ناتوانی نیست. قدرت های بازدارنده ای اند که به قول والتر بنیامین از دوران پیشاتاریخی سرچشمه می گیرند. بنیامین به جمله ای از کلمات قصار کافکا اشاره می کند که اعتقاد به پیشرفت به این معنا نیست که واقعاً پیشرفتی رخ داده است. نیروهای بدوی پیشاتاریخی که در کودکی و در دوران توحش تاریخ، در نهان ناخودآگاه نهفته، جایی نرفته است. به بیان دیگر این تمدن چیزی از بربریت کم نکرده است. این مسائل توسط کافکا و در داستان هایش بین سال هال ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۴ یعنی زمان مرگش مطرح می شود. درست در حین و بعد از جنگ اول جهانی.

کافکا وقتی این جملات را می گوید، در مورد مرگ سه خواهرش پیش بینی می کند. سه خواهر کافکا در اردوگاه های نازی از بین می روند. والتر بنیامین که در حال فرار از دست نازی ها قربانی آنها می شود، با کافکا که سه خواهرش قربانی رژیم نازیسم می شود در این امر مشترکند که: «هر جا سندی از مدنیت است سندی از بربریت هم هست».

این خودِ جمله بنیامین است. داستان های کافکا، بربریت را آزاد می کند. آیا برای اینکه چشم انسان به حقیقت باز شود نیازی به خونریزی است؟

بنیامین و کافکا صرفاً در این زمینه نظریه پرداز نبودند. بنیامین در به در و آواره و در معرض مرگ می گوید: هیچ سندی از تمدن نیست که همراه با سندی از بربریت نباشد.

در پایان درباره امکان رابطه کافکا و دین، معتقدم کافکا و آثار هنری او ارتباطی به دین، به مفهوم امیدِ به آخرالزمان و اعتقاد به جهان دیگر ندارد.

مسئله کافکا اساساً این جهان است. هرچند تفسیرهای دینی در مورد آثار او بسیار است. کافکا جمله‌ای معروف دارد که سخنم را با آن به پایان می رسانم:

“من نه همچون کیر‌که‌گور به دست‌های رنجور مسیح درآویخته‌ام و نه همچون صهیونیست‌ها به عبا و قبای خاخام‌های یهودی.”

[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 12:20 ] [ گنگِ خواب دیده ]
[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 11:35 ] [ گنگِ خواب دیده ]

یکی بیاید

تنهایی را از من بگیرد

دست های من

برای نگاه داشتن این تنهاییِ بزرگ

کوچک است

[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:40 ] [ گنگِ خواب دیده ]

تا خم نشويد كسي نمي‌تواند سوارتان شود.

[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:39 ] [ گنگِ خواب دیده ]

این کتاب 550 سال قبل از میلاد مسیح، توسط لائوتزو نوشته شده که "دائو دِ جینگ" هم بهش میگن.

- همه رودها به دریا می ریزند، زیرا دریا از آنها فروتر است، فروتنی به دریا قدرت می بخشد، اگر می خواهید زندگی مردم دیگر را سامان بخشید، فروتر از آنها قرار گیرید.

- اگر می خواهید مردم را رهبری کنید، یاد بگیرید چگونه از آنها پیروی کنید.

- شکست یک فرصت است، اگر دیگری را مقصر بدانی، پایانی برای مقصر دانستن دیگران وجود نخواهد داشت.

- فرزانه هر چه بیشتر به به دیگران یاری می رساند، شادتر می شود، هر چه بیشتر به دیگران می بخشد، غنی تر می شود.

- فرزانگان کهن سعی در آموزش مردم نداشتند که با مهربانی به آنها ندانستن را درس می دادند.

- آنچه به تازگی رخ داده آسان اصلاح می شود.

- بدون باز کردن درب خانه تان، می توانید دلتان را به روی جهان باز کنید.

- هر که بتواند در میان ترس های خود به مشاهده آنچه رخ می دهد بپردازد، همیشه در امان خواهد بود.

- موفقیت یا شکست، کدامیک مخرب تر است؟

- اگر برای خشنودی به دیگران وابسته باشید، هرگز خشنود حقیقی نخواهید بود.

- تسلط بر دیگران قدرت است، تسلط بر خود قدرت حقیقی است.

[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:37 ] [ گنگِ خواب دیده ]

بوعلی سینا هم این لب را اگر بوسیده بود

جای قانون و شفا، دیوان سینا داشتیم



[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:36 ] [ گنگِ خواب دیده ]

ما خانواده ی افتاده ای هستیم

پدرم از کار

مادرم از پا

و من از چشم‌های تو...!



[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:34 ] [ گنگِ خواب دیده ]
[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:25 ] [ گنگِ خواب دیده ]

برای جلوگیری از وز شدن موها چه کارهایی انجام دهم؟

وز شدن موها

وز شدن موها یکی از مشکلاتی است که بسیاری از افراد با آن مواجه هستند و علاوه بر ظاهر نازیبایی که برای موهایتان ایجاد می کند می تواند نشان دهنده مشکلات بسیاری باشد. یکی از دلایل اصلی وز شدن موها کمبود رطوبت در مو یا خشکی موهاست. البته دلایل دیگری برای وز شدن موها وجود دارد که در ادامه بررسی می کنیم.

علت وز شدن موها چیست؟

همان طور که در بالا اشاره شد یکی از علل اصلی وز شدن موها کمبود رطوبت در مو است. به این صورت که موهایی که میزان رطوبت آنها کم است لایه بیرونی مو (کوتیکول) باز شده و رطوبت مورد نیاز خود را از طریق رطوبت موجود در هوا جذب می کند و همین امر باعث می شود که مو حالت پف و وز شدگی به خود بگیرد.

یکی از دلایل دیگر وز شدن موها می تواند ارث یا همان ژنتیک باشد. همچنین قرار گرفتن در معرض هوای آلوده و نور خورشید می تواند به موهایتان آسیب وارد کند و سبب وز شدن موها شود.

  • کمبود رطوبت در ساقه موها
  • قرار گرفتن در معرض نور شدید خورشید
  • هوای آلوده
  • ژنتیک
  • استفاده مکرر از ابزارهای حرارتی برای حالت دادن به موها
  • خشک کردن موهای خیس با حوله زبر
  • رنگ و دکلره موها
  • شستشوی موها با آب داغ
  • شستشوی روزانه موها با شامپوهای قوی
  • موخوره
  • شانه کردن موی خیس

اما برای درمان موهای وز چه کارهایی باید انجام دهیم؟ روش هایی ساده ای وجود دارد که با رعایت آنها می توانید تا حد زیادی وز موهایتان را برطرف کنید

8 راهکار برای جلوگیری از وز شدن موها و درمان موهای وز

خشک کردن صحیح موها برای جلوگیری از وز شدن مو

استفاده از حوله زبر و ضخیم می تواند موجب ایجاد اصطکاک در موها و وز شدن موها و شکستگی آنها شود. به جای استفاده از حوله برای خشک کردن موها می توانید موهایتان را داخل یک دستمال میکروفایبر یا نخی و یا یک تی شرت نخی به آرامی بپیچید و اجازه دهید خشک شود. به هیچ وجه با فشار حوله و دستمال سعی در خشک کردن موها نداشته باشید.

برس چوبی بهترین انتخاب است

در انتخاب برس بسیار دقت کنید. استفاده از برس نامناسب می تواند باعث گره خوردن، شکنندگی و وز شدن موها شود.

روبالشتی ساتن یا ابریشمی می تواند وز موهایتان را کاهش دهد

روبالشتی های نخی و پنبه ای قابلیت جذب رطوبت را دارند و می توانند رطوبت موهایتان را جذب کنند و از این طریق موجب وز شدن موهایتان شوند. استفاده از روبالشتی ساتن یا ابریشمی بهترین انتخاب است.

برای بستن موها از کش های پلاستیکی استفاده نکنید.

به جای بستن موها با کش های پلاستیکی از اسکرانچی های ساتن استفاده کنید. کش های پلاستیکی موجب شکسته شدن موها و وز شدن آنها می شوند.

برای جلوگیری از وز شدن موها، موهایتان را روغن تراپی کنید.

همان طور که بیان شد یکی از علل اصلی وز شدن موها، کمبود رطوبت موهاست. با استفاده از روغن های آبرسان، رطوبت مورد نیاز موها را به آنها برسانید. حداقل هفته ای یک بار از روغن های آبرسان مانند روغن نارگیل، روغن جوجوبا، روغن آووکادو، روغن بادام، روغن ماکادمیا و… بر روی موهایتان استفاده کنید.

به منظور روغن تراپی موها، یکی از روغن های فوق را انتخاب کنید. کل ساقه موها را به روغن مورد نظر آغشته کنید و با یک کلاه بپوشانید. بعد از حدود 2 ساعت موهایتان را با آب ولرم بشویید.

هرگز موهای خیس را شانه نزنید.

موها در حالت خیس بسیار آسیب پذیرتر هستند. شانه کردن موهای خیس موجب شکنندگی موها، ریزش موها و وز شدن موها می شود. هنگامی که 80 درصد موها خشک شدند مقدار کمی از ماسک موی بیرون حمام را به موهایتان بزنید و موهایتان را به آرامی شانه بزنید.

همچنین بهتر است به صورت روزانه موهایتان را نشویید. شستشوی بیش از حد موها می تواند باعث کاهش رطوبت موها و افزایش الکتریسیته ساکن در موها شود.

سعی کنید از شامپوهای فاقد سولفات استفاده کنید و موهایتا را با آب ولرم بشویید.

موهایتان را آبرسانی کنید.

یکی از علل وز شدن موها، دهیدراته بودن (نداشتن رطوبت کافی) است. علاوه بر مواردی که ذکر شد به صورت مداوم از ماسک های آبرسان و نرم کننده مو در داخل و بیرون حمام استفاده کنید.

استفاده از ابزارهای حرارتی برای حالت دادن به موها را کاهش دهید و قبل از استفاده از سشوار و اتو مو از اسپری ضد حرارت و ضد وز استفاده کنید.

از اشعه مضر خورشید دوری کنید.

اشعه فرابنفش خورشید می تواند آسیب زیادی به موهایتان وارد کند. بنابراین از قرار گرفتن طولانی مدت در معرض نور خورشید اجتناب کنید و حتما از کلاه استفاده نمایید.

[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:23 ] [ گنگِ خواب دیده ]

فرزانگان كهن
سعي در آموزش مردم نداشتند
كه با مهرباني به آن ها ندانستن را درس مي دادند.
وقتي مردم فكر مي كنند كه جواب ها را مي دانند،
راهنمايي كردنشان سخت است.
وقتي مي دانند كه نمي دانند،
مي توانند راهشان را بيابند.

اگر مي خواهيد ياد بگيريد چگونه امور مختلف را اداره كنيد،
از ثروتمند شدن يا زرنگ بودن پرهيز كنيد.
ساده ترين الگو واضح ترين است.
اگر به زندگي ساده و عادي راضي باشيد،
مي توانيد راه را به ديگران نشان دهيد
تا به طبيعت حقيقي خود باز گردند.


The ancient Masters
didn't try to educate the people
but kindly taught them to not-know

When they think that they know the answers
people are difficult to guide
When they know that they don't know
people can find their own way

If you want to learn how to govern
avoid being clever or rich
The simplest pattern is the clearest
Content with an ordinary life
you can show all people the way
back to their own true nature

[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:20 ] [ گنگِ خواب دیده ]

هیچ چیزى جز نگاه گرم تو

از غمِ توى نگاهم کم نکرد

قله بودم، سرد و دور از دسترس

هیچ کس غیر از خودت فتحم نکرد

دوری از تو اینو یادم داد که

آخرین مقصد همیشه قله نیست

رد شدی از من بهم ثابت کنی

قله‌ای که فتح می‌شه قله نیست!

این همه راه اومدی ثابت کنی

که یه لحظه‌م اهل موندن نیستی

دردم اینه که نمی‌فهمم چرا

عاشقی و عاشق من نیستی!

سعى کردم بغضمو پنهون کنم

سعى کردم که نلرزه شونه‌هام

پشتِ این لبخند تلقینى منم!

من رییس قلعه‌ى دیوونه‌هام!

با همه جنگیدم اما آخرش

پیش پای تو سپر انداختم

من نمی‌ذارم به بُردت شک کنی

با کمال میل می‌گم باختم...


[ پنجشنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 8:29 ] [ گنگِ خواب دیده ]

با اینکه دلتنگ نگاهت این دلِ تنگ است

امّا نگفتم،چون دلِ تو مثل یک سنگ است

یک بار گفتم غصه هایم صد برابر شد

وقتی که فهمیدم دلت دنبال نیرنگ است

باور نکردی عاشقت باشم...نمی دانی

شبهای من بی تو چقدر خاموش و بیرنگ است

روزی تو با دل هم صدا بودی ،ولی اکنون

تنها فقط غم هست که با قلبم هماهنگ است

از من جدا افتاده‌ای تقصیر دوری نیست

بین من وتو فاصله دل هست نه فرسنگ است

از مکتب خود بر نخواهم گشت به آسانی

عاشق نبودن لحظه ای حتی به من ننگ است

تنها سؤالی که نمی‌دانم جوابش چیست

بی تو چرا پای دقایق ها چنین لنگ است

رسم تو است یا رسم این دنیا نمی‌دانم

تنها فقط می‌دانم اکنون من دلم تنگ است

[ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:51 ] [ گنگِ خواب دیده ]

من

دست هایم را به

تو می سپارم

تو شانه هایت را به من

پایانی زیباتر از این

برای دلتنگی نیست.


[ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:45 ] [ گنگِ خواب دیده ]

علت فراموش کردن خواب ها

مهمترین علت فراموش کردن خواب ها اختلالات خواب رم است. به یاد نیاوردن رویا گاهی می تواند افراد را کلافه کند. اگر خواب رم به چند تکه تقسیم شود احتمال یادآوری رویا بسیار کم است. تغذیه سالم و خسته نبودن و کاهش سطح استرس در به یاد آوردن رویاهایتان به شما کمک می کند. درصورتی که از خواب پریده اید و خوردید همانجا در رختخواب خود بمانید و فکر کنید. هر چه فکر می کنید را بنویسید.

علت فراموش کردن خواب ها

چند نظریه در مورد عملکرد واقعی رویا وجود دارد، اما نظریه عمومی پذیرفته شده این است که رویاها نقش مهمی در تثبیت حافظه دارند. بر اساس تحقیقات، مغز هنگام خواب، یادگیری و خاطرات جدید را در حالی که رویا می بینیم، دوباره فعال یا «بازپخش» می کند، تا راهی برای سازماندهی مجدد داده های جدید و ادغام آن ها در حافظه بلندمدت ما باشد. بنابراین، این برای افرادی که نمی توانند رویاهای خود را به خاطر بسپارند چه معنایی دارد؟ خواب دیدن و به یاد نیادوردن آن دلایل مختلفی دارد. چند توضیح ممکن برای رویاهایی وجود دارد که نمی توان آنها را به خاطر آورد. برخی از این دلایل عبارتند از:

1-خواب REM کمتر علت فراموش کردن خواب ها

اول، این امکان وجود دارد که خواب REM رخ ندهد یا حداقل به اندازه عادی رخ ندهد. داروها ممکن است خواب REM را سرکوب کنند. به طور خاص، به نظر می رسد که داروهای ضد افسردگی با به تاخیر انداختن شروع یا کاهش میزان خواب REM تأثیر قدرتمندی دارند. الکل همچنین ممکن است به عنوان یک سرکوب کننده خواب REM عمل کند، حداقل تا زمانی که از بین برود. اگر خواب REM اتفاق بیفتد، رویاهای واضح مرتبط با آن ممکن است یادآوری نشوند. اگر قبل از بهبودی هوشیاری از خواب REM به حالت خواب دیگری (اغلب مرحله 1 یا 2) گذر کند، رویاها ممکن است فراموش شوند. در این رابطه مطالعه مقاله تعبیر خواب پیشنهاد می شود.

2-رویاها اغلب با بیداری محو می شوند

به عنوان یک قانون کلی، رویاها پس از بیدار شدن به سرعت محو می شوند. سیگنال‌های الکتریکی و نشانه‌های شیمیایی که تجربه رویا را تشکیل می‌دهند، ممکن است با بیداری ناپدید شوند، مانند پیامی که روی آینه مه‌آلود نوشته شده و با تبخیر بخار ناپدید می‌شود. ممکن است عناصر رویا بعداً در روز یادآوری شوند، شاید با تجربه‌ای که همان ناحیه‌ای از مغز را دوباره فعال می‌کند که رویا را یک شبه ایجاد کرده است، ایجاد شود.

رویاهای به یاد ماندنی ممکن است تصوری ایجاد کنند که برای چندین دهه باقی می ماند. بازگویی خواب برای شخص دیگری ممکن است به تثبیت حافظه کمک کند. رویاها (یا کابوس) که با احساسات شدید از جمله ترس همراه هستند نیز ممکن است در ذهن باقی بمانند. آمیگدال ناحیه ای از مغز است که ممکن است به برانگیختن این رویاهای پر از احساسات کمک کند. اگر وضعیت خواب REM شما تکه تکه باشد، به احتمال زیاد رویاها به خاطر سپرده نمی شوند. ساعت‌های زنگ دار به طرز بدی خواب REM را تا صبح قطع می‌کنند و این ها در فراموش کردن رویاها تاثیر دارند

3-اختلالات خواب علت فراموش کردن خواب ها

اختلالات خواب ممکن است بر یادآوری رویا تأثیر بگذارد. آپنه خواب درمان نشده نیز ممکن است به خواب REM تکه تکه کمک کند زیرا تنفس مختل به دلیل شل شدن عضلات راه هوایی رخ می دهد. برای برخی، این ممکن است منجر به افزایش یادآوری رویا شود (از جمله رویاهای غرق شدن یا خفگی).

آپنه خواب نیز ممکن است منجر به محرومیت از خواب REM شود و درمان موثر CPAP ممکن است باعث بازگشت عمیق خواب REM شود. افراد مبتلا به حمله خواب یا نارکولپسی نیز تغییرات ناگهانی خواب را تجربه می کنند که به یادآوری رویاها، توهمات مرتبط با خواب و فلج خواب کمک می کند. عادات بد خواب، استرس و شرایط روانپزشکی نیز ممکن است خواب را از بین ببرد و خواب دیدن و یادآوری را افزایش دهد.

4-علت فراموش کردن خواب ها | سایل علل

اگر برای به خاطر سپردن رویاهای خود تلاش می کنید، هر یک از دلایل زیر (یا حتی ترکیبی از دلایل) می تواند به مشکل شما در یادآوری رویاها کمک کند:

  1. استرس: یکی از بدترین دشمنان خواب را در نظر بگیرید. در تحقیقات نشان داده شده است که استرس نه تنها خواب REM را مختل و کاهش می دهد، بلکه تعداد بیداری ها در طول شب را نیز افزایش می دهد. هر دوی این موارد می تواند یادآوری رویاهای شما را سخت تر کند.
  2. رژیم غذایی شما: رژیم غذایی شما تنها در زمانی که بیدار هستید بر بدن شما تأثیر نمی گذارد. تحقیقات نشان می‌دهد رژیم غذایی با میوه‌ها و سبزیجات فراوان، فیبر و روغن‌های گیاهی محدود برای خواب راحت شبانه مفید است.
  3. تروما: شما می توانید به تروما مانند استرس فکر کنید اما بسیار شدیدتر. این می‌تواند منجر به بی‌خوابی شود، اما در تلاش برای فراموش کردن کابوس‌های دردناک، یادآوری رویا را کاملاً سرکوب می‌کند.
  4. مواد مخدر: خبر بد برای هر کسی که قبل از خواب از یک لیوان شراب لذت می برد – احتمالاً خواب شما را مختل می کند. تحقیقات نشان می دهد که الکل قبل از خواب و همچنین ماری جوانا بر خواب REM و یادآوری رویاها تأثیر منفی می گذارد.
  5. اختلالات خواب: همه چیز از بی خوابی گرفته تا آپنه خواب گرفته تا نارکولپسی می تواند بر چرخه های REM فرد تأثیر منفی بگذارد.
  6. شما خیلی سریع از خواب بیدار می شوید: به گفته روانشناسان و متخصصین رویا ساعت زنگ دار شما ممکن است باعث شود رویاهایتان را فراموش کنید.

5-آیا مشکلات روانی علت فراموش کردن خواب ها است؟

این سوال بسته به اینکه چه کسی می‌پرسید ممکن است پاسخ‌های متفاوتی دریافت کند، اما پاسخ کوتاه (و از نظر بالینی) منفی است. محققین خواب می گویند این یک افسانه است که یادآوری رویاها نشانه خواب خوب یا بد شبانه است! بیشتر مردم چرخه‌های REM را چندین بار در شب تجربه می‌کنند. بنابراین، مشکل به خاطر سپردن رویاها به دلیل ناسالم بودن خواب رم است.در حالی که برخی از افراد بهتر می توانند رویاهای خود را به خاطر بسپارند، با تمرین می توان بر هنر یادآوری رویاها مسلط شد.

6 گام برای به خاطر سپردن رویاهای خود

اگر علاقه مند به بهبود یادآوری رویاهای خود هستید، یک تغییر ساده را در نظر بگیرید: یک دفتر خاطرات رویایی داشته باشید. با نگه داشتن یک خودکار و یک دفترچه روی میز خواب در کنار تخت، ثبت سریع رویاها بلافاصله پس از بیدار شدن، قبل از اینکه فرصت محو شدن داشته باشند، آسان می شود. نوشتن رویای شما ممکن است باعث بهبود در یادآوری رویا شود. اگر بتوان یادداشت های خط خورده را بعداً در صبح تفسیر کرد، ممکن است بتوان به معنای رویاهای خود فکر کرد. در اینجا پیشنهاداتی برای یادآوری خواب شما آمده است.

1.خودتان را برای یک خواب خوب آماده کنید

قبل از اینکه به هر چیز دیگری فکر کنید، خودتان را برای یک خواب راحت آماده کنید. در طول روز ورزش کنید تا بدن و ذهن خود را خسته کنید و تغذیه سالم داشته باشید که خواب شما را مختل نکند. بعد از شام از نوشیدن کوکتل یا لیوان شراب صرف نظر کنید. در نظر بگیرید که آن را با یک مکمل خواب آور جایگزین کنید یا به جای آن کار دیگری برای آرام کردن و قرار گرفتن قبل از خواب انجام دهید.

بر اساس ریتم شبانه روزی خود به رختخواب بروید و با زمان بندی خود هماهنگ باشید. به این ترتیب، خیلی سریع یا آهسته نمی خوابید، زیرا در زمان مناسب برای الگوی خواب خود به رختخواب می روید. سپس بدون زنگ بیدار شوید. هر دو برای حافظه رویاها خوب هستند.

2.تلقین درباره یادآوری رویا

گاهی اوقات قدرت تلقین تنها چیزی است که برای یادآوری رویاها به آن نیاز داریم. تلقین این نکته به خود کمک می‌کند که نه تنها رویاها مهم هستند، بلکه می‌توانند بینش مهمی در مورد مسائل شخصی یا حرفه‌ای ارائه دهند. هدف خود را قبل از خواب در نظر بگیرید تا با دنیای رویایی خود هماهنگ شوید. هنگام خواب با خود تکرار کنید، من می خواهم رویاهایم را به یاد بیاورم و به مرور زمان شما این کار را خواهید کرد. اگرچه این روش به طور خاص علمی نیست، به نظر می رسد کار می کند.

رویای شفاف به این منظور، به خاطر سپردن رویاها را آسان تر می کند. در حالی که تسلط بر رویای شفاف یک مهارت کاملاً دیگر است، به سادگی آگاه شدن از خواب دیدن به شما کمک می کند تا رویا را به واقعیت بازگردانید.قبل از خواب بگویید «امشب در رویاهایم، هوشیارتر خواهم بود و وقتی چیز عجیبی می‌بینم، متوجه می‌شوم که دارم خواب می‌بینم»

3. به آرامی بیدار شوید

وقتی از خواب بیدار شدید، از رختخواب بیرون نپرید. آهسته حرکت کنید، حتی کمی به داخل و خارج شوید. سعی کنید به یاد بیاورید که چه خوابی می دیدید. یک یا دو روز طول می کشد، اما در نهایت به آن خواهید رسید وقتی صحبت از یادآوری رویاها می شود، نحوه بیدار شدن ما در واقع ممکن است مهم ترین عامل برای یادآوری رویاهای ما باشد. در حالت گیجی صبحگاهی خود بمانید و به طور هدفمند برای مدت بیشتری در آن حالت نیمه بیدار و نیمه خواب بمانید. بیشتر مردم وقتی از خواب بیدار می شوند، بلافاصله ذهن رویایی را از خود دور می کنند. برای به خاطر سپردن رویاها، فقط باید درنگ کنیم.

4.هیدراته بمانید

اگر واقعاً می خواهید رویاهای خود را به خاطر بسپارید، ترفند دیگر نوشیدن سه لیوان بزرگ آب درست قبل از خواب است. این باعث می شود که در طول شب چندین بار ادرار کنید. بیشتر اوقات، بدن شما دقیقاً پس از یک چرخه REM، زمانی که به احتمال زیاد رویاهای خود را به خاطر می آورید، شما را برای ادرار بیدار می کند. هیدراته بودن برای کاهش کابوس دیدن هم مفید است.

5.علت فراموش کردن خواب ها | آن را بنویسید

ویاهای خود را صبح بنویسید. هنگامی که به ذهن خود اجازه دادید به مدت پنج دقیقه فکر کند، شروع به نوشتن هر چیزی کنید که از رویا به یاد دارید. با تمرین، شروع به یادآوری کاملتر و سریعتر آنها خواهید کرد.هنگامی که از خواب بیدار شدید و تکه هایی از رویای شما شروع به بازگشت به شما کرد. نوشتن آنچه می توانید به خاطر بسپارید راه درازی خواهد داشت.اگر متوجه شدید که از رویا بیدار می‌شوید و حافظه ضعیفی از محتوای رویای خود دارید، قبل از انجام هر کار دیگری هر چه به یاد دارید را یادداشت کنید. نوشتن برای تقویت حافظه نیز خوب است.

توانایی ما در به یاد آوردن رویاها را می توان با جلب توجه بیشتر به رویاها بهبود بخشید. یک استراتژی دیگر این است که صبح بلافاصله پس از بیدار شدن در مورد رویاهای خود، با یک عزیز صحبت کنید.

6.صبور و ثابت قدم باشید

اگر به تازگی شروع به کار در زمینه یادآوری رویا کرده اید، باید صبور و ثابت قدم باشید، "زیرا قبل از تسلط بر هنر به خاطر سپردن رویاها نیاز به تمرین دارد.ما تقریباً یک سوم زندگی خود را در خواب می گذرانیم و بخش زیادی از آن زمان را در خواب می بینیم - جای تعجب نیست که ما همیشه کنجکاو هستیم که خواب ها چه معنایی دارند و چگونه آنها را بیشتر به خاطر بسپاریم. بنابراین سعی کنید برخی از این مراحل را انجام دهید. با هر شانسی، دفترچه رویای کنار تخت شما در کمترین زمان پر خواهد شد.

علت فراموش کردن خواب ها | یک هشدار

اگر نمی خواهید هر رویایی را به خاطر بسپارید، این کار را امتحان نکنید. این بسیار شبیه یک سوئیچ برای روشن کردن است که به نظر نمی رسد به راحتی خاموش شود. اگر از تروما، کابوس و غیره رنج می برید، با پزشک معالج خود در مورد این روند صحبت کنید.

[ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:41 ] [ گنگِ خواب دیده ]

من از همه‌ی آنچه نداشته ام، اشباع شده ام

لبریز شده ام

خسته شده ام

همه‌ی آنچه نیست، از من دارد سر می‌رود.

آیا کسی حرف مرا می‌فهمد؟



[ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:33 ] [ گنگِ خواب دیده ]

از هم

به هم گریخته‌ایم؛

از خاک

به زیر خاک؛

و انگار تمام جاده‌ها را

با پرگار کشیده است!

و انگار مرگ نقطه‌ای است

که به پایان تمام جمله‌ها می‌آید...



[ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 16:44 ] [ گنگِ خواب دیده ]

تست جنون ادواری

تست جنون ادواری چیست؟ حتما تاکنون نام اختلال جنون ادواری را شنیده‌اید. این اختلال را با نام های دیگری چون اختلال دو قطبی هم می شناسند. که دارای نوسانات خلقی است که طیف گوناگونی از افسردگی تا شیدایی را شامل می شود.

اختلال دوقطبی یا جنون ادواری چیست؟

اختلال دوقطبی که نام دیگر آن جنون ادواری است موجی از افسردگی تا اوج دیوانگی را شامل می شود. هنگامی که افسرده هستید احتمال دارد در انجام خیلی از کارها احساس ناامیدی و غم و از دست دادن لذت با شما باشد و در موقع دیگر که در خلقتان تغییرات ایجاد شده است ممکن است احساس نشاط و پر انرژی بودن داشته باشید. تغییرات فردی می‌تواند تنها چند بار در سال و یا معمولاً و به صورت چند بار در روز رخ دهد. در برخی از اوقات هم اختلال دو قطبی به صورت همزمان با نشانه های افسردگی و مانیا است. شدت آن به طور قابل ملاحظه‌ای در هر کسی منحصر به فرد است و در خیلی از موارد فرد اعتقاد دارد برای مدت طولانی هیچ نشانه‌ای نداشته باشد. هرچند اختلال دو قطبی یا جنون ادواری یک بیماری بلندمدت و مخرب محسوب می شود شما می توانید آن را به کمک یک برنامه درمانی منظم و با کمک داروها و روان درمانی مدیریت کنید. علت اختلال دوقطبی نامعلوم است اما محققین اعتقاد دارند که تقریبا همه بیماری ها ناشی از کنش متقابل ژن ها و محیط است. منظور از محیط، محیط فیزیکی مانند آلاینده ها در کنار عوامل اجتماعی فرهنگی و روانی می باشد. این اختلال می تواند نشانه هایش بابا سایر اختلالات روانی همپوشانی داشته باشد. به همین دلیل احتمال دارد که این اختلال تشخیص داده نشود و درمانی هم برای آن صورت نگیرد.

علل اختلال جنون ادواری

هرچند که این اختلال به طور کامل شناخته نشده است اما به نظر می‌رسد که بیشتر در خانواده ها اتفاق می افتد و عوامل ژنتیکی در ابتلا به این بیماری اثر گذار می باشند. طبق شواهد مسائل محیطی و شیوه زندگی بر شدت این گونه بیماری نقش دارند. علاوه بر این مصرف الکل و مواد مخدر می تواند اختلال جنون ادواری را بدتر کنند. طبق نظر متخصصان اختلال جنون ادواری تا حدودی ناشی از مسائل اساسی در مدار های خاص مغز و عملکرد مواد شیمیایی به نام انتقال دهنده های عصبی می باشد. ماده شیمیایی مغز یعنی نورآدرنالین و دوپامین در عملکرد بدن و مغز تاثیر گذار هستند. نورآدرنالین و سروتونین به طور ثابت با اختلالات روانی همچون افسردگی و اختلال دوقطبی ارتباط دارند. مسیرهای عصبی در قسمتهایی از مغز که لذت و پاداش را تنظیم می نماید به کمک دوپامین تنظیم می شوند. اختلال در مدار هایی که با کمک دوپامین در مناطق دیگر مغز ارتباط دارند و به نظر می‌رسد به روان پریشی و اسکیزوفرنی مرتبط است باعث بروز یک اختلال روانی شدید با تغییر در واقعیت و الگوهای رفتاری غیر عقلانی می گردد. سروتونین به بسیاری از عملکردهای بدن همچون یادگیریف حافظه، تکانشگری، فعالیت جنسی، خواب، خوردن و بیدار شدن ارتباط دارد. متخصصان اعتقاد دارند که عملکرد نادرست مدارهای مغزی که شامل سروتونین به عنوان یک پیام رسان شیمیایی است در اختلالات خلقی نقش دارد.

علائم و نشانه های جنون ادواری

اختلال دوقطبی باعث نوسانات و اختلالات خلقی شدید از حالت های خلقی افزایشی و با تحریک پذیر به حالت های غمگینی و ناامیدی برگشت مجدد می‌کند که معمولاً در بین این دوره ها دوره های هم از خلق معمولی وجود دارد. تغییرات زیاد در میزان انرژی و نحوه رفتار فرد مبتلا همزمان با تغییرات خلقی فرد رخ می دهد. دوره های احساس بالای شیدایی مانیا و دوره های احساسی پایین افسردگی نامیده می شود. علائم و نشانه های شیدایی یا مانیا شامل: بی قراری افزایش انرژی و انجام دادن فعالیت زیاد ، خلق خیلی بالا و احساس نشاط زیاد در کنار احساس خود بزرگ بینی تحریک پذیری زیاد، صحبت کردن، مسابقه افکار، پریدن از موضوعی به موضوع دیگر با سرعت خیلی زیاد و عدم توانایی برای تمرکز، حواس پرتی، کاهش نیاز به خواب، ولخرجی، رفتار متفاوت و اعتقادات غیر واقع بینانه در مورد توانمندی ها و قدرت خود، رفتار متفاوت از حالت معمول که مدت طولانی ادامه پیدا کرده، افزایش تمایلات جنسی، مصرف داروها الکل و داروهای خواب آور، رفتارهای اغواگرانه به مداخله جویانه و پرخاشگرانه، انکار مسائل بالا و مشکلات ناشی از آن. در کنار یک دوره شیدایی یا مانیا خلق همراه با سه نشانه یا بیشتر از سه نشانه از نشانه های بالا برای اغلب اوقات تقریباً هر روز به مدت یک هفته یا بیشتر تشخیص داده می شود. اگر خلق یک شخصی به صورت تحریک پذیری باشد چهار نشانه دیگر هم باید وجود داشته باشد.

نشانه های دوره های افسردگی

نشانه های دوره های افسردگی شامل خلق پایین، استرس یا نارضایتی پایدار، احساس ناامیدی یا درماندگی، احساس بی ارزشی و گناه، بدبینی، از دست دادن علاقه یا لذت از فعالیت‌هایی که قبلاً برای فرد لذتبخش بودند از جمله ارتباط جنسی، کاهش انرژی و کند شدن احساس خستگی، اختلال در تمرکز حواس و حافظه و تصمیم گیری، احساس بی قراری یا تحریک پذیری، خواب زیاد یا عدم توانایی خوابیدن، تغییر در اشتها یا افزایش کاهش وزن، احساس درد مزمن با سایر نشانه های جسمانی مقاوم که در اثر بیماری یا آسیب ایجاد شده باشد، افکار مرگ یا خودکشی یا اقدام به خودکشی. تقریباً یک دوره افسردگی هنگامی که پنج تا نشانه های بالا را داشته باشد در بیشتر روزها هر روز و برای دو هفته یا بیشتر به طول بیانجامد تشخیص داده می شود.

تست جنون ادواری |دوقطبی همراه نشانه سایکوز

گاهی اوقات دوره های شدید مانیا یا افسردگی شامل نشانه های سایکوز و روان پریشی هم می شوند: احساس وجود نشانه های رایج پسیکوز یا روان پریشی شامل انواع توهمات مثلاً شنیدن آنچه که وجود ندارد و یا هذیان ها به معنای اعتقادات پایدار و ثابت که قابل تغییر نیستند و با دلایل منطقی هماهنگ نبوده و با فرهنگ هم قابل توضیح نباشند. نشانه های سایکوز در اختلال جنون ادواری بیشتر نشان دهنده وضعیت خلق خیلی بالای شخص در آن موقع هستند. مثلاً حس های بزرگ منشی مانند این اعتقاد که شخص قدرت یا ثروت خاص و بزرگی دارد احتمال دارد در دوره های مانیا به وجود بیاید. بی ارزشی مانند اینکه گناهکار است یا بی پول است و یا جرم خاصی را مرتکب شده شاید در دوران افسردگی هم نمایان شوند. حالت های مختلف در اختلال جنون ادواری به صورت یک طیف و با ساختار دائم است که این طرز تفکر بسیار راهگشا می تواند باشد. در یک سر طیف علائم افسردگی شدید بالاتر از آن افسردگی متوسط و پس از آن خلق پایین است که اغلب معمولا آن را به عنوان غم کوتاه و کج خلقی برای حالت های پایدار می نامند. بعد از آن هم خلق رایج یا متوسط است که بالاتر از آن های پونی ها و سپس شیدایی یا مانیا شدید وجود دارد. بعضی از مردم نشانه های مانیا و افسردگی را همزمان با هم دارند که به آن دو قطبی مختلط می‌گویند. نشانه های آن ها شامل روان پریشی، تغییرات در اشتها و خواب و سایکوز و افکار خودکشی است.

تشخیص افتراقی اختلال ادواری

اختلال دوقطبی و دیگر اختلالات ناشی از یک بیماری طبی همچون پرکاری تیروئید و اختلال افسردگی ناشی از یک بیماری دیگر. اختلال دوقطبی و اختلالات ناشی از دارو و مواد و اختلال افسردگی ناشی از مواد یا دارو: افتراق دو اختلال از خلق ادواری بر پایه تشخیصی است که در مورد رابطه سببی اثرات دارویی و مواد به خصوص محرک ها و بروز نشانه‌های خلقی صورت می‌گیرد. نوسانات و تغییرات مکرر خلقی که مانند اختلال خلق ادواری هستند غالباً در پی قطع استفاده از دارو یا مواد مخدر برطرف می شوند. اختلال دو قطبی ۱ در کنار تند چرخی و اختلال دوقطبی ۲ در کنار تند چرخی: با توجه به تعریف اختلال خلقی ادواری ملاک های تشخیصی حملات تشخیصیف حملات افسردگی اساسی، مانیا، هیپومانیا هرگز وجود نداشته باشد در حالی که در اختلال دوقطبی ۱ و ۲ همراه تند چرخی لازم است ملاک های تشخیصی حملات به صورت کامل باشند. اختلال شخصیت مرزی: تغییرات واضح خلقی که مانند اختلال خلقی ادواری است در اختلال شخصیت مرزی رایج است. اگر ملاک های تشخیصی هر دو اختلال کامل باشد لازم است هر دو تشخیص اختلال خلق ادواری و شخصیت مرزی ثبت گردد. هم ابتدایی: اختلال مرتبط با مواد و اختلالات خواب در بیماران دچار اختلال خلقی ادواری رایج است. معمولاً کودکان دچار هم ابتلائی با بیماری های روان شناختی بخصوص بیش فعالی هستند.

تست جنون ادواری

گاهی اختلال دو قطبی می تواند با موارد دیگری همراه باشد مانند سوء مصرف مواد. طبق تحقیقات ۶۰ درصد افراد دچار اختلال دوقطبی مصرف انواع مواد مخدر یا الکل را هم دارند. چنانچه با تست جنون ادواری هر دوی این اختلال در شخصی وجود داشته باشد و از سوی دیگر مصرف فرد درمان نشده باشد احتمال ندارد که این فرد بتواند تغییرات خلق و خوی خود را در اختلال دوقطبی کنترل کند چرا که اختلال دو قطبی می تواند پشت مصرف مواد پنهان شود. علاوه بر این هنگامی که فردی به طور مستمر مواد استفاده کند به علت نوسانات خلقی ناشی از مواد تشخیص قطعی اختلال دوقطبی برای او دشوار تر می شود. از طرفی اختلال دوقطبی در نوجوانان در بسیاری از اوقات شخیص داده نمیشود و درمان ها صورت نمی گیرد به این دلیل که این نشانه ها هم در دوران بلوغ آشکار می‌شوند سنی که نوجوان معیارهای دقیقی که بتواند این دو را از هم جدا کند ندارد. طبق نظر بعضی از کارشناسان اختلال دوقطبی در نوجوانان با سن کمتر هم می تواند تشخیص داده شود مخصوصاً هنگامی که علائمی از نوسانات خلقی یا رفتارهای در هم گسیخته را به جای تغییراتی از انرژی و الگوی خواب خود بروز می دهند. می توان گفت هیچ تست آزمایشگاهی برای تشخیص این بیماری وجود ندارد و نشانه های آن می تواند با دیگر نشانه های روانی همپوشانی داشته باشد.

درمان اختلال جنون ادواری یا دوقطبی

برخی از درمان هایی که میتوان برای اختلال جنون ادواری استفاده کرد شامل:

1-دارو درمانی

هر چقدر اختلالی زودتر تشخیص داده شود و درمان شود برای آن بهتر است و مدیریت آن هم راحت تر انجام می شود. یکی از مهمترین کارهایی که در برخورد با مرحله جنون اختلال دوقطبی لازم انجام شود اینکه تشخیص نشانه های هشدار دهنده اولیه این مرحله می باشد که می توان در صورت تشخیص به موقع با استفاده از درمان های دارویی از تشدید شدن آن جلوگیری کرد. خیلی از مبتلایان به اختلال جنون ادواری لازم است هر روز داروهای تثبیت کننده خلق و خو استفاده کنند. به همین منظور لازم است که دائماً با پزشک یا روانپزشک در تماس باشید تا بعد از بررسی شرایط شما بهترین دارو را انتخاب کند. علاوه بر این به صرف داروی تنها اکتفا نکنید و لازم است از درمان های مشاوره ای بهره بگیرید.

2-تست جنون ادواری |مشاوره و روان درمانی

مشاوره و روان درمانی برای شما و اطرافیانتان بسیار اهمیت دارد. مشاور کمک میکند تا با مسائلی که به علت اختلال دوقطبی در شرایط زندگی و کار و تحصیلی شما به وجود آمده مبارزه کنید. اگر با یک روانشناس با تجربه مشورت کنید به شما کمک می کند تا نشانه های آن اختلال را بهتر بشناسید. این که بتوانید نموداری از خلق و خوی تان بکشید الگو و علائم اختلال دو قطبی را بهتر درک می کنید. علاوه بر این در یک دفتر یادداشت می توانید احساسات خود را نوشته و عواملی که شما را در این حالت نگه می دارند را یادداشت نمایید. اگر بفهمید که چه عواملی سبب پیدایش نوسانات خلقی شما می گردند بهتر می توانید از بروز آنها پیشگیری کنید. درمان شناختی رفتاری برای جایگزینی افکار مثبت به جای افکار منفی و ایجاد امید و انگیزه مناسب است. در کنار آن رفتار درمانی دیالکتیک هم می تواند با تنظیم عواطف و آموزش تحمل پریشان حالی و آشفتگی ها برای بیماران سودمند باشد. در کنار آن معمولا درمان ریتم بین فردی و اجتماعی هم که فعالیتهای خوابیدن، بیدار شدن و غذا خوردن را تنظیم می کند برای تثبیت ریتم روزانه و تثبیت خود کمک کننده است.

3-تاثیر رژیم غذایی در تحریک نوسانات خلقی اختلال دوقطبی

یک رژیم غذایی سالم شامل این نیست که فقط چه چیزهایی بخورید بلکه مهم است بدانید چه چیزهایی را نباید مصرف کنید. تحقیقات نشان داده اند که غذاهای خاصی مانند کافئین و شکر می تواند کنترل اختلال دوقطبی را مشکل کنند. در صورت حذف غذا های تشدید کننده اختلال دو قطبی شما بهتر می توانید نوسانات خلقی خود را کنترل کنیم و دوره های آن را کاهش دهید. علاوه بر این چون خطر بیماری های قلبی عروقی در دوقطبی ها زیاد است لازم است که به رژیم غذایی خود و تغذیه سالم اهمیت دهند. تحلیل این بیماری این است که افراد دوقطبی معمولاً کمتر احتمال دارد که میوه و سبزی مصرف کنند و غذاهای سالم بپزند یا بخرند. همچنین داروهای مصرفی و تاثیرات جانبی آن، ورزش ناکافی استعمال دخانیات و عدم توجه به مراقبت‌های لازم خطر بیماری‌های قلبی را در اختلال دوقطبی بالا میبرد. برای این گونه افراد توصیه می‌شود که غذاهایی که در کاهش استرس موثر است استفاده کنند مانند ویتامین c و لبنیات و غلات و بهتر است که آن را در رژیم غذایی خود بگنجانند.

4-تست جنون ادواری |نکات لازم در درمان اختلال دوقطبی

در کنار استفاده از دارو درمانی و کمک گرفتن از یک روانشناس با تجربه به وجود آمدن تغییراتی در زندگی روزانه شما می‌تواند در کنترل این اختلال کمک کننده باشد. بنابراین با اضافه کردن این موارد به عادات روزانه خود اختلال را کنترل کنید: برنامه روزانه خود را از قبل بچینید. برنامه ریزی برای فعالیت‌های روزانه نقش زیادی در کنترل روحیه شما خواهد داشت. به خواب و بیداری خود توجه کنید. کمبود خواب احتمال نشانه های شیدایی را در افراد افزایش می‌دهد. خوابیدن بیش از حد هم باعث تشدید نشانه های افسردگی می شود. بنابراین لازم است که ساعت روزانه خود را در حد تعادل نگه دارید. ورزش کردن برای کسانی که دچار اختلال دوقطبی هستند و چه کسانی که نیستند کمک کننده است. بهتر است از ورزش های سبک و آرام شروع کنید و به تدریج آنها را تغییر دهید. سعی کنید به غذا و رژیم غذایی خود اهمیت دهید

[ چهارشنبه دوازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 16:39 ] [ گنگِ خواب دیده ]
[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:52 ] [ گنگِ خواب دیده ]

کتیبه‌های داریوش در مصر

سرزمین مصر در سال ۵۲۵ پیش از میلاد به تصرف کبوجیه/ کمبوجیه دوم، دومین پادشاه هخامنشی در آمد. با اینکه مصریان چندین بار شوریدند تا استقلال خود را باز یابند و یکبار نیز برای کوته زمانی موفق به این کار شدند، اما دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر که به غلبه اسکندر مقدونی پیوسته شد، دوران پایان تمدن درخشان و دیرینهٔ مصر و پادشاهی بومی فراعنه بود.

از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمان‌های پرشماری برجای مانده است که بیشترین آنها از زمان داریوش یکم است. یکی از مهم‌ترین آثار بجای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند می‌دهد. در طول مسیر این آبراه، تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.

ساخت آبراهی که دریای سرخ (احمر) را به رود نیل و دریای مدیترانه متصل کند، سرگذشتی طولانی دارد. فراعنه مصر دستکم از هزاره دوم پیش از میلاد (و شاید از هزاره سوم) در اندیشه ساخت چنین آبراهی بوده‌اند و در زمان فرعون نخائو/ نخو (۶۰۹ تا ۵۹۴ پیش از میلاد) ساخت آبراه تا اندازه زیادی پیش رفته بود.

ابوریحان بیرونی در «تحدید نهایات الاماکن»، از نخستین فرعونی که فرمان ساخت آبراه را داد با نام «ساسسطراطیس» یاد می‌کند؛ در حالیکه هرودوت (کتاب دوم، بندهای ۱۵۸ و ۱۵۹) نخائو را آغازگر ساخت آبراه می‌داند. هرودوت همچنین نقل می‌کند که کار ساخت آبراه را داریوش به پایان رسانید؛ اما بیرونی و دیودور سیسیلی (کتاب یکم، بند ۳۳) آورده‌اند که داریوش از بیم اینکه تفاوت سطح دریاها موجب آب‌گرفتگی مصر شود، از ادامه کار خودداری کرد و آبراه را نیمه‌تمام گذاشت. این دو تاریخ‌نگار متفقاً گزارش کرده‌اند که ساخت آبراه در زمان بطلمیوس دوم/ فیلادلفوس (۲۸۵ تا ۲۴۶ پیش از میلاد) دومین پادشاه سلسله بطالسه (بطلمیوسیان) به پایان رسید. اما گزارش هرودوت مطابق با سنگ‌نبشته داریوش است و از پایان ساخت آبراه و روان شدن کشتی‌ها در زمان همین پادشاه حکایت می‌کند.

نظر استرابون در این باره مطابق با بیرونی است. او گزارش می‌دهد که حفر این آبراه را نخستین بار «سوستریس» پیش از جنگ‌های تروا آغاز کرد و داریوش آنرا دنبال نمود. اما به همان دلیل پیش‌گفته از ادامه کار خودداری کرد (کتاب هفدهم، بند ۲۵). نام پادشاهی که استرابو نقل می‌کند، شباهت فراوانی با نامی دارد که بیرونی آورده است.

چنانکه در نقشه دیده می‌شود، بخشی از مسیر این آبراه باستانی با مسیر فعلی کانال سوئز (در عربی «قناه السُوَیْس») که در سال ۱۸۶۹ میلادی ساخت آن به پایان رسید، متفاوت است. کانال فعلی سوئز از شهر سوئز در شمال خلیجی به همین نام که در انتهای بن‌بست دریای سرخ/ احمر (دریای قلزم) واقع است، آغاز می‌شود و پس از عبور از دریاچه‌های تلخ و تمساح به بندر پورت سعید در کنار دریای مدیترانه (دریای مغرب) می‌رسد. اما مسیر آبراه باستانی فقط تا دریاچه تمساح با مسیر فعلی کانال مطابقت دارد و از این دریاچه به سمت غرب می‌پیچد و به شهر زقازیق (بوباستیس) می‌رسد که در کنار شاخابه‌ای از رود نیل واقع است.

تفاوت مسیر آبراه باستانی با امروزی در اهداف سازندگان آنها نهفته است. هدف از ساخت این آبراه در دوران باستان- برخلاف منظور سازندگان کانل سوئز امروزی- تنها پیوند دریای مدیترانه با دریای سرخ و اتصال آب‌های آزاد سرزمین‌های شرق و غرب نبوده است. بلکه هدف اصلی‌تر، پیوند دریاییِ شهرها و روستاهای بزرگ و پرشمار مصر و حاشیه رود نیل با سرزمین‌های شرقی و ایجاد راه آبی تجاری بوده است. به همین دلیل نیز هست که مسیر آبراه، دریای سرخ و رود نیل را به یکدیگر متصل می‌سازد.

کانال سوئز، کتیبه داریوش در مصر

مسیر آبراه باستانی و محل کتیبه های داریوش، بازنگاری از غیاث آبادی، ۱۳۸۸

آبراهی که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصال دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، دارای چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی است. بخش‌های طبیعی آبراه عبارتند از: ۱- دریاچه بزرگ تلخ، ۲- دریاچه تمساح، ۳- شاخابه‌ای از رود نیل، ۴- رود نیل. بخش‌های مصنوعی و حفاری شدهٔ آبراه عبارتند از: ۱- فاصله میان شهر سوئز تا دریاچه تلخ، ۲- فاصله میان دریاچه تلخ تا دریاچه تمساح، ۳- فاصله میان دریاچه تمساح تا شاخابه نیل که از وادی تومیلات می‌گذرد و به کنار شهر زقازیق می‌رسد. از اینجا به بعد کشتی‌ها از طریق شاخابه نیل به سوی رود نیل می‌رفته‌اند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده و یا به دریای مدیترانه وارد می‌شده‌اند.

نظریه‌‌ای نیز وجود دارد که دریاچه‌های تلخ و تمساح بخشی از مسیر نبوده‌اند و آبراهه از کنار این دریاچه‌ها می‌گذشته است. در این باره استرابو نظر دیگری دارد. او نقل می‌کند که چون دریاچه تلخ بخشی از مسیر آبراه بوده است، آب شیرین رود نیل موجب رفع تلخی آن و عزیمت ماهی‌ها و پرندگان به آنجا شده است (کتاب هفدهم، بند ۲۵).

اکنون بخشی از این آبراه باستانی در ساخت کانال آبرسانی اسماعیلیه بکار رفته است.

داریوش پنج کتیبه بر روی سنگ گرانیت سرخ‌رنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامه بزرگ و شگفت مهندسی و زمین‌پیمایی در عصر باستان است. سنگ‌ها بلندایی در حدود ۳ متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند؛ بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگ‌تراشی در محل فعلی خود نصب گردیده‌اند. ظاهراً هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.

نخستین کتیبه در ابتدای آبراه و در نزدیکی شهر فعلی سوئز قرار دارد. دومین کتیبه در شهر شَلوف/ الشَلوفه است که امروزه در میانهٔ میدانی در این شهر جای دارد. سومین کتیبه در ابتدای دریاچه تلخ و در محل شهر فعلی کبریت/ کِبرِِت برپا شده است. چهارمین کتیبه در نزدیکی شهر سرابیوم/ سرابه‌اوم و پنجمین کتیبه نیز در نزدیکی تل مسخوطه/ تل‌المسخوطه قرار دارد.

هیچیک از این پنج کتیبه سالم باقی نمانده‌اند و آگاهی از محتوا و مضامین آنها با قیاس با یکدیگر و اصلاح بخش‌های منهدم شده هر کدام با بخش‌های سالم‌ مانده در نسخه‌ای دیگر ممکن می‌شود.

نخستین کتیبه را شارل دولسپس Charles de Lesseps در سال ۱۸۶۶ میلادی و در روند ساخت کانال سوئز شناسایی کرد و رونوشت‌های دیگر آن به مرور تا سال ۱۹۱۳ میلادی به دست آمدند.

سنگ‌های یادمانی داریوش بجز کتیبه‌ و فرمان او، دربردارندهٔ نقوش و نگاره‌هایی نیز هستند. شخص داریوش در یک سمت سنگ یادمان‌ها در جامه ایرانی و در برابر خدای ایرانی (اهورامزدا) و در سمت دیگر، در جامه فراعنه مصر و در برابر خدای مصری (خدابانو «نـوت/ نِت») دیده می‌شود. در هر دو سوی سنگ یادبودها، نشان خورشید/ گوی بالدار بر بالای سر او و خدایان در اهتزاز است. در بخش مصری کتیبه و در زیر نقش داریوش و نوت، نگاره‌هایی از نمایندگان سرزمین‌های تحت حاکمیت او در حالیکه زانو بر زمین زده‌اند، همراه با نام سرزمین متبوعه آنان به خط و زبان مصری ثبت شده است. مشابه این نگاره‌ها در پایهٔ تندیس سنگی داریوش که در مصر ساخته شد و در شوش بدست آمد نیز دیده می‌شود.

حضور داریوش در سنگ یادمان‌ها با تشریفات دوگانه ایرانی و مصری، و نیز یادکرد توأمان او از خدایان ایرانی و مصری، نشانه‌ای از کوشش او برای کسب مقبولیت در میان مصریان است.

سنگ‌نبشته‌های یادمانی داریوش در کنار این آبراه با نام کلی کتیبه داریوش در سوئز و با نشان DZ شناخته می‌شوند. هر تخته‌سنگ دو رو دارد که در یک روی آن کتیبه‌هایی به خط‌ها و زبان‌های میخی فارسی باستان، عیلامی، اَکَدی (بابلی نو) و در روی دیگر، کتیبه‌ای به خط هیروگلیف و زبان مصری نویسانده شده است. متن‌های اکدی که در پایین‌ترین بخش سنگ‌ها قرار داشته‌اند، تقریباً بطور کامل از میان رفته و متن‌های عیلامی نیز بسیار آسیب دیده است. در متن هیروگلیف مصری که بخش‌هایی از آن سالم مانده است، مضامین و تعابیری وجود دارد که در متن فارسی باستان دیده نمی‌شود.

سالم‌ترین متن بازمانده به هیروگلیف در میان کتیبه‌های داریوش، نسخه‌ای است که در نزدیکی تل مسخوطه قرار دارد.

کتیبه داریوش بزرگ در مصر، کانال سوئز

سنگ‌نبشته داریوش در آبراه سوئز، نسخه تل مسخوطه، متن هیروگلیف
طرح‌ از کتاب داریوش و ایرانیان، نوشته والتر هینتس، ترجمه پرویز رجبی به نقل از پوزنر G. Posener
از آقای دکتر پرویز رجبی برای اهدای این کتاب و از آقای بهزاد فرهانیه برای آماده‌سازی و گرافیک آن سپاسگزارم.

در این متن، نام داریوش به آوای مصری آن یعنی «تریوش» در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدابانو «نوت» نوشته شده است. او خود را و خدای خورشید را پسران نوت می‌خواند و یادآور می‌شود که به یاری و پشتیبانی نوت و کمانی که او تقدیم داشته، توانسته است همه دشمنانش را شکست دهد و همگان برایش خراج آورند و در خدمتش باشند. او همچنین تبار خود را یادآور می‌شود و می‌افزاید که نوت دستان خود را برای یاری‌اش دراز کرده است.

خط هیروگلیف مصری، نام داریوش

نام داریوش به هیروگلیف مصری: تریوش. بخش بزرگ شده‌ای از کتیبه بالا

در ادامهٔ متن هیروگلیف نام شماری از پادشاهان پیشین مصر و ایران و از جمله نام کورش آمده است که البته تا حد زیادی از میان رفته‌اند.

اما سالم‌ترین متن فارسی باستان در میان رونوشت‌های گوناگون این کتیبه متعلق به نسخه‌‌های شَـلوف و کبریت است.

کتیبه فارسی باستان داریوش هخامنشی در مصر، کانال سوئز

سنگ‌نبشته داریوش در آبراه سوئز، نسخه کبریت، متن فارسی باستان و عیلامی
طرح‌ از همان منبع به نقل از منان J. Ménanat

بخش نخستِ این متن، یک سطر و یک واژه دارد که همانا نام داریوش به تنهایی است. این نام همانند متن هیروگلیف در یک قاب بیضوی در میان تصویر او و تصویر خدا (در اینجا اهورامزدا) نوشته شده است.

بخش دوم دارای هفت سطر به فارسی باستان در سمت راست نگاره‌ها و پشت سر داریوش، و نیز چهار سطر به عیلامی و سه سطر به اکدی است که در سمت چپ نگاره‌ها و پشت سر اهورامزدا نوشته شده است.

بخش سوم که در بر گیرنده متن اصلی فرمان ساخت آبراه است در زیر نگاره‌ها، دارای دوازده سطر به فارسی باستان و هفت سطرِ بازمانده به عیلامی است که ادامه متن عیلامی به همراه کل متن اکدی آن از میان رفته است. روی دیگر این تخته سنگ به مانند نسخه تل‌مسخوطه دارای متنی آسیب دیده به هیروگلیف است.

نخستین آوانویسی‌ و ترجمه‌ها از متن فارسی باستان را کایتان آندره‌ویچ کاسوویچ C. Kossowicz در سال ۱۸۷۲ در سن پترزبورگ، تولمن H. C. Tolman در سال ۱۹۰۸، ویسباخ F. H. Weissbach در سال ۱۹۱۱ و کنت R. G. Kent در سال ۱۹۴۲ به زبان‌های لاتینی، انگلیسی و آلمانی منتشر کردند. این آوانویسی و ترجمه‌ها تا زمان رونالد کنت به مرور درست‌تر و تکمیل‌تر شده‌اند. ترجمه این نگارنده به ویژه بر خوانش کاسوویچ از متن اصلی و پیشنهادهای والتر هینتس W. Hinz برای تلفظ واژگان فارسی باستان و بازنگری در برگردان پیشین خود در کتاب کتیبه‌های هخامنشی (چاپ چهارم، ۱۳۸۸) استوار است.

ترجمهٔ فارسی سنگ‌نبشتهٔ فارسی باستان داریوش بزرگ در سوئز:

بخش نخست (DZa)، بند ۱:
داریوش [فارسی باستان: دارَیَـوَهـوش].

بخش دوم (DZb)، بند ۱، سطرهای ۱ تا ۷:
شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمین‌ها، شاه در این زمین بزرگ، پسر ویشتاسپ [ویـسْـتـاسْـپَـه]، هخامنشی [هَـخـامَـنـیـشـیَـه].

بخش سوم (DZc)، بند ۱، سطرهای ۱ تا ۴:
خدای بزرگ است اهورامزدا [اهـورامَـزداه]، که بیافرید آن آسمان را. که بیافرید این زمین را، که بیافرید آدمی را، که بیافرید از برای آدمی شادی را، که داریوش را شاهی فرا داد، که داریوش را شهریاری‌ای فرا داد بزرگ، با اسبان خوب، با مردمان خوب.

بخش سوم، بند ۲، سطرهای ۴ تا ۷:
من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمین‌هایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه، پسر ویشتاسپ، هخامنشی.

بخش سوم، بند ۳، سطرهای ۷ تا ۱۲:
گوید داریوش شاه، من پارسی‌ام، از پارس [پـارسَـه] مصر [مودرایَه] را گرفتم، من فرمان دادم به کندن این آبراه [یَــوْیـا]، از رودی به نام نیل [پـیـراوَه] که در مصر روان است، به سوی دریایی که از پارس می‌رود، پس آنگاه این آبراه کنده شد، چنانکه فرمان من بود، و کشتی‌ها [نـاوْیـا] در این آبراه از مصر به سوی پارس رفتند، چنانکه خواست من بود.

مقدمه داریوش در این کتیبه تفاوت‌هایی با دیگر کتیبه‌های او دارد. برای نمونه در اینجا آفرینش آسمان پیش از آفرینش زمین آمده است و یا اینکه از آوردن عبارت معروفش «یک شاه از بسیاران، یک فرمانروا از بسیاران» خودداری شده است.

داریوش در کتیبه سوئز با آوردن عبارت «از رودی به نام نیل که در مصر روان است، تا دریایی که از پارس می‌رود» ابتدا و انتهای آبراه را که رود نیل و دریای سرخ باشد، مشخص کرده است. در اینجا خواننده انتظار دارد که بجای «تا دریایی که از پارس می‌رود»، جمله «تا دریایی که به پارس می‌رود» نوشته شده باشد. اما گویا این متن در حالی دیکته شده که داریوش در پارس (ایران) بوده و بجای واژه «اَبــیــیْ»، واژه «هَــچــا» را بکار برده است. در نتیجه متن کتیبه در یکجا از دید گویندهٔ مقیم در مصر و در جای دیگر از دید گویندهٔ مقیم در ایران نوشته شده است.

نکته دیگر در کتیبه داریوش اشارهٔ او به «گرفتن» مصر است؛ در حالیکه می‌دانیم مصر در زمان کبوجیه/ کمبوجیه دوم تصرف شده بود. این نه یک اشتباه است و نه انتساب دستاورد پیشینیان به نفع خود. بلکه این سخن داریوش اشاره به تصرف دوباره مصر پس از مرگ مشکوک کمبوجیه و نبردش با حاکم ایرانی مصر دارد.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:49 ] [ گنگِ خواب دیده ]

غول افسانه‌ای در مصر؛ ابوالهول چیست؟

ابوالهول موجود افسانه‌ای است که در چندین فرهنگ مختلف وجود داشته است. «ابوالهول» معمولا به شکل موجودی با سر انسان، شاهین، گربه یا گوسفند و بدن شیر با بال‌های شاهین به تصویر کشیده شده است. با این حال، ظاهر این موجود با توجه به منطقه‌ای که در آن به تصویر کشیده می‌شد، تفاوت‌هایی دارد.

مجسمه عظیم «ابوالهول» که در میان اهرام مشهور جیزه قرار داد، اثر تاریخی تحسین‌برانگیز و نمایشگر مهندسی مصریان باستان است. با این‌که ابوالهول در جهان هنر باستان پدیدار شد، اما مجسمه عظیم‌الجثه آن در مصر، مشهورترین تجسم این موجود افسانه‌ای است.

مجسمه ۷۳ متری «ابوالهول» از یک تکه سنگ آهک و توسط صد‌ها کارگر تراشیده شده است. با این‌که این مجسمه در وضعیت اولیه هزاران سال قبل نیست، اما هنوز با مطالعه این مجسمه، اطلاعات زیادی درباره مهندسی اولیۀ این میراث مصر باستان می‌توان به دست آورد.

ابوالهول چیست؟

ابوالهول موجود افسانه‌ای است که در چندین فرهنگ مختلف وجود داشته است. «ابوالهول» معمولا به شکل موجودی با سر انسان، شاهین، گربه یا گوسفند و بدن شیر با بال‌های شاهین به تصویر کشیده شده است. با این حال، ظاهر این موجود با توجه به منطقه‌ای که در آن به تصویر کشیده می‌شد، تفاوت‌هایی دارد.

غول افسانه‌ای در مصر

از راست به چپ: مجسمه ابوالهول مصر باستان، ابوالهول بالدار کاخ داریوش در شوش، مجسمه ابوالهول معبد آپولو واقع در دلفی

در داستان «ادیپ» در یونان باستان، ابوالهول به عنوان موجود وحشتناکی توصیف شده است که با معمایی نیرنگ‌آمیز از شهر «تمس» محافظت می‌کند. با این‌که ابوالهول در سنت‌های یونان با سر زن و کردار بدخواهانه توصیف می‌شود، اما در مصر ابوالهول را با سر مرد به تصویر کشیده‌اند که بیشتر به عنوان نمادی از نیروی خیرخواه در نظر گرفته می‌شد.

تاریخچه ابوالهولِ عظیم مصر

ابوالهول قدیمی‌ترین و بزرگترین مجسمه ساخته شده در دوران «پادشاهی قدیم مصر» (حدود ۲۶۸۶ تا ۲۱۸۱ قبل از میلاد) است که به آن «عصر اهرام» نیز می‌گویند. این مجسمه که در کرانه غربی رود نیل واقع شده است، موجودی نیمه‌مرد و نیمه‌شیر را به تصویر می‌کشد که سربند سلطنتی بر سر و ریش بر چهره دارد. این مجسمه بخشی از مجموعه‌ای به نام گورستان جیزه است که «هرم خوفو» (که به عنوان هرم جیزه نیز شناخته می‌شود)، هرم خفرع و هرم منکورع نیز در آن قرار دارد.

غول افسانه‌ای در مصر

مجسمه فرعون خفرع

بیشتر مصرشناسان این نظریه را مطرح می‌کنند که این مجسمه در حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد برای فرعون خفرع ساخته شده است و حتی از ظاهر این فرمانروا برای ساخت آن الگوبرداری شده است.

با این حال، هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد هدف اصلی از ساخت آن یا حتی نام اصلی آن چه بوده است. به نظر می‌رسد که در مقطعی از دوران باستان کلاسیک (هزاران سال پس از ساخته شدن ابوالهول عظیم) به دلیل شباهت آن به موجود اسطوره‌ای، به آن «ابوالهول» می‌گفتند.

کشف و مرمت مجسمه عظیم ابوالهول

صد‌ها سال پس از ساخت این مجسمه، ابوالهول عظیم و سایر قسمت‌های گورستان جیزه زیرِ شن، مدفون و فراموش شدند. چندین فرعون، از جمله «تحوتموس چهارم» تلاش کردند این مکان را حفاری کنند، اما ظاهراً فایده‌ای نداشت.

غول افسانه‌ای در مصر

طراحی «ابوالهول عظیم جیزه» روی کاغذ اثر «فردریک لوئیس نوردن» در سال ۱۷۳۷. انتشار در سال ۱۷۵۵ میلادی

حوالی ۱۸۰۰ میلادی بود که مجسمه عظیم ابوالهول که تا گردن در شن فرو رفته بود برای نخستین‌بار در یک کاوش باستان‌شناسی مدرن کشف شد.

این پروژه باستان‌شناسی به سرپرستی «جیوانی باتیستا کاویجلیا»، کاوشگر ایتالیایی انجام شد و باستان‌شناسان موفق شدند شن‌ها را به حدی از مجسمه کنار بزنند که تنه او مشخص شود. کاوش در کنار این مجسمه تا قرن نوزدهم میلادی ادامه پیدا کرد و در نهایت باقی قسمت‌های تنه مجسمه عظیم ابوالهول به همراه سنگ یادبود «تحوتموس چهارم» نیز آشکار شد.

چرا بینی مجسمه ابوالهول از بین رفت؟

غول افسانه‌ای در مصر

پس از آن‌که باستان‌شناسان این امکان را پیدا کردند نگاه بهتری به مجسمه عظیم ابوالهول بیندازند و معماری آن را بررسی کنند، شواهدی را کشف کردند که نشان می‌داد بینی مجسمه عمدا جدا شده است. سوءبرداشت رایجی وجود دارد که براساس آن، ارتش ناپلئون بناپارت بینی مجسمه را نابود کرده است، این درحالی است که تصاویر مربوط به حوالی ۱۷۰۰ میلادی نشان می‌دهد بینی این مجسمه مدت‌ها پیش از رسیدن «ناپلئون» از بین رفته بود.

در حقیقت باستان‌شناسان امروزی معتقدند که بینی این مجسمه بین قرن سوم تا دهم میلادی نابود شده است. دلیل این کار هنوز مشخص نیست.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:46 ] [ گنگِ خواب دیده ]

۵ نکته طلایی برای پخت املت خوشمزه قهوه خانه‌ای

املت قهوه خانه‌ای یکی از غذاهای خوشمزه و سنتی ایرانی است که محبوبیت زیادی دارد و پخت آن فوت و فن‌های خاصی دارد.

های ساده، خوشمزه و بسیار محبوب در بین ما ایرانی هاست که برای تمام وعده‌های غذا در طول شبانه‌روز مناسب است و این روز‌ها در منوی قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌ها هم جایگاه ویژه‌ای دارد.

املت در عین حال که غذای ساده‌ای است و مواد اولیه آن معمولاً در خانه همه پیدا می‌شود، نکات و فوت و فن‌های زیادی دارد. همه ما به اشتباه تصور می‌کنیم که وقتی زمان کافی برای تهیه غذا نداریم، راحت‌ترین غذای ممکن، املت است که تهیه آن به مهارت خاصی هم نیاز ندارد.

اما باید بدانید که تهیه یک املت خوشمزه و لذیذ اتفاقا کار ساده‌ای نیست! پخت املت فوت و فن‌های خاص خود را دارد که برای تهیه یک املت جا افتاده و خوشمزه لازم است آن را بدانید. در ادامه این مطلب همراه ما باشید تا راز و رمز‌های طلایی پخت یک املت خوشمزه قهوه خانه‌ای را با شما کاربران گرامی به اشتراک بگذاریم.

۵ نکته مهم و طلایی برا پخت املت

۵ نکته طلایی برای پخت املت خوشمزه قهوه خانه‌ای

۱- همانطور که می‌دانید گوجه فرنگی از اجزای اصلی املت است. بسیاری از افراد از گوجه‌های لهیده برای تهیه املت استفاده می‌کنند که ما توصیه نمی‌کنیم. برای تهیه املت بهتر است گوجه فرنگی سالم و آبدار باشد و بوی ترشیدگی ندهد. یکی از نکات مهم برای پخت املت این است که هرگز گوجه‌ها را با پوست داخل ماهی‌تابه نریزید. قبل از تهیه املت بهتر است ابتدا یک قابلمه آب را روی اجاق گاز بگذارید تا جوش بیاید؛ سپس گوجه‌ها را به صورت درسته داخل آب جوش بیاندازید. سی ثانیه بعد گوجه‌ها را خارج کنید و زیر آب سرد بگیرید تا دچار شوک شوند. حالا می‌توانید به‌راحتی پوست گوجه فرنگی را جدا کنید و بعد گوجه را خرد کنید. اگر زمان این کار را ندارید، بهتر است گوجه را رنده کنید و یا داخل دستگاه مخلوط‌کن میکس کنید؛ اما گوجه فرنگی بدون پوست و خرد شده، املت را خوشمزه‌تر می‌کند.

۲- یکی از مهم‌ترین نکات تهیه املت نحوه اضافه کردن تخم مرغ به مواد املت است. بسیاری از افراد تخم مرغ را به صورت کامل به گوجه فرنگی اضافه می‌کنند که یک کار اشتباه است! قبل از اضافه کردن تخم مرغ حتما آن را داخل یک کاسه بشکنید و با چنگال خوب هم بزنید تا زرده و سفیده کاملا با هم مخلوط شوند. این کار سبب می‌شود که بوی بد تخم مرغ گرفته شود. نمک و فلفل را هم در همین مرحله به تخم مرغ اضافه کنید. بعد از اضافه کردن تخم مرغ ابتدا مخلوط گوجه و تخم مرغ را کمی هم بزنید تا مواد یکدست شوند و دیگر املت را هم نزنید و حرارت را کم کنید تا تخم مرغ کم کم بپزد. برای تهیه املت به ازای ۳ عدد گوجه فرنگی متوسط بهتر است از ۱ عدد تخم مرغ استفاده کنید.

۳- اگر می‌خواهید یک املت با کیفیت و حرفه‌ای تهیه کنید، در مدت زمان پخت املت هرگز درب ماهی‌تابه را نبندید و بگذارید املت هوا بخورد.

۴- مصرف زیاد روغن قطعا برای بدن مضر است؛ اما پنهان از چشم کارشناسان تغذیه باید بگوییم که املت خوشمزه املتی است که روغنش زیاد باشد. گوجه فرنگی حتما باید داخل روغن کافی سرخ شود. همچنین در صورت تمایل می‌توانید به جای روغن از کره استفاده کنید.

۵- هرگز و هرگز به املت رب گوجه فرنگی اضافه نکنید! املت خوشمزه املتی است که رنگ و طعم طبیعی گوجه فرنگی را داشته باشد.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:41 ] [ گنگِ خواب دیده ]

۴ نشانه نامتعارف که می‌گوید ازدواج شما دوام نخواهد داشت

تحقیقات نشان داده اغلب زوج‌ها رفتار‌های والدین خود، به ویژه مادرشان را تکرار می‌کنند. جامعه شناسان در پژوهشی با بررسی ۷ هزار نفر پی بردند اگر مادر یک خانواده رابطه عاطفی جدید را آغاز کند (چه ازدواج مجدد و چه رابطه عاشقانه)، فرزندان او نیز در اغلب موارد در دوران بزرگسالی چنین رفتاری دارند.

همه‌ی آدم‌ها خواهان عشقی مادام العمر هستند، اما تجربه نشان داده این موضوع امری استثنایی است که به ندرت رخ می‌دهد. سالانه طلاق‌های زیادی در سرتاسر دنیا رخ می‌دهد. اما خوشبختانه جدایی امری قابل پیش بینی است و تحقیقات علمی این موضوع را به اثبات رسانده است.

۱- تعداد خنده‌ها در تصاویر کودکی

روانشناسان دست به آزمایشاتی درباره‌ی امکان پیش بینی جدایی افراد از روی تصاویر کودکی و جوانی آن‌ها زدند. در یکی از این پژوهش ها، دانشمندان به بررسی تصاویر کتاب پایان سال یک کالج پرداختند و به شدت خنده‌ی افراد درون تصاویر از یک تا ۱۰ امتیاز دادند. سنجش خنده‌ها بر اساس کشیدگی ماهیچه‌های صورت بود: یکی ماهیچه‌ای که دهان را جمع می‌کند و دیگری ماهیچه‌ای که دور چشم‌ها چین می‌اندازد.

هیچ یک از کسانی که خنده‌ی ۱۰ امتیازی داشتند، از همسر خود جدا نشده بودند. در عین حال، کسانی که تجربه‌ی طلاق داشتند جزء خنده رو‌ها نبودند. به طور کلی، نتایج تحقیقات نشان داد آن‌هایی که چهره‌ی گرفته‌ای در تصاویر داشتند، احتمال طلاق آن‌ها ۵ برابر بیشتر از کسانی بود که در تصاویر خنده رو بودند.

۲- تن احساسی صدا

یک الگوریتم کامپیوتری هست که می‌تواند میزان موفقیت یک ازدواج را با دقت ۷۹ درصدی پیش بینی کند، آن هم تنها از روی صدای زوجین هنگام صحبت با یکدیگر. دانشمندان به تجزیه و تحلیل مکالمات بیش از ۱۰۰ زوج هنگام مراجعه به روانشناس پرداختند و سپس وضعیت تأهل آن‌ها را به مدت ۵ سال تحت نظر قرار دادند.

در نهایت معلوم شد شدت، زیر و بمی، خشم و لرزش صدا بیانگر احساسات قوی فرد است. دانشمندان می‌گویند، تنها چیزی که به زبان می‌آورید مهم نیست، بلکه نحوه‌ی بیان آن هم بسیار مهم است و تحقیقات آن‌ها نشان می‌دهد این امر در مورد روابط زوجین هم صدق می‌کند.

۳- رفتار‌های مادر

۴ نشانه نامتعارف که می‌گوید ازدواج شما دوام نخواهد داشت

تحقیقات نشان داده اغلب زوج‌ها رفتار‌های والدین خود، به ویژه مادرشان را تکرار می‌کنند. جامعه شناسان در پژوهشی با بررسی ۷ هزار نفر پی بردند اگر مادر یک خانواده رابطه عاطفی جدید را آغاز کند (چه ازدواج مجدد و چه رابطه عاشقانه)، فرزندان او نیز در اغلب موارد در دوران بزرگسالی چنین رفتاری دارند.

۴- بی توجهی به اختلافات

برخی روانشناسان این ۴ مورد را نشانه‌ی قریب الوقوع بودن پایان یک ازدواج می‌دانند: بی احترامی به یکدیگر، نقش قربانی را ایفا کردن، انتقاد کردن از یکدیگر و بی توجهی به اختلافات. این ۴ مورد شاید در نگاه اول جدی به نظر نرسند، اما در حقیقت استراتژی رفتاری بسیار خطرناکی هستند. تصور کنید خود را برای یک بحث داغ بر سر مشکلی که مدتی باعث دلخوری تان شده آماده کرده اید، اما شریک زندگی تان حاضر به صحبت نیست.

شاید اینطور به نظر برسد که زوجین با این کار می‌توانند از بروز کشمکش جلوگیری کنند. گرچه به طور کلی دعوا و مشاجره بهترین بخش یک ارتباط نیستند، اما کماکان به شما در حل مشکلات کمک می‌کنند. این کشمکش‌ها برای پی بردن به مشکلات حل نشده لازم هستند و اگر دائماً از قرار گرفتن در چنین موقعیتی خودداری کنید، مشکلات رفته رفته بیشتر خواهد شد.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:22 ] [ گنگِ خواب دیده ]

مجسمۀ شگفت‌انگیز یک «حمّال» که در پرو کشف شد

این مجسمۀ مرموز باستانی که به خوبی از پوسیدگی حفظ شده، یکی از قدیمی‌ترین مصنوعات کشف‌شده در سایت باستان‌شناسی چان‌چان است.

باستان‌شناسان در اواسط سال ۲۰۲۲ میلادی یک مجسمه‌ی چیمور را در سایت باستان‌شناسی چان‌چان در پرو کشف کردند که به خوبی از هرگونه آسیب حفظ شده است. مساحت سایت باستان‌شناسی چان‌چان ۲۰ کیلومترمربع است و نام آن در سال ۱۹۸۶ در میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. مجسمه مذکور در جریان پروژه‌ی در حال پیشرفتِ حفاظت از هوآکا تاکاینامو پیدا شد؛ یک سازه هرمی درون مجموعه‌ی باستانی که باستان‌شناسان باور دارند اساساً برای اهداف تدفینی و تشریقاتی کاربرد داشته است.

این مجسمه ۴۷ سانتی‌متر طول و ۱۶ سانتیمتر عرض دارد و اگرچه قدمت آن هنوز به طور دقیق تعیین نشده اما با توجه ویژگی‌های ظاهری‌اش باید مربوط به اوایل دوره‌ی چیمور (۱۴۷۰-۹۰۰ پس از میلاد) باشد و بنابراین احتمالا قدمتی بین ۸۵۰ تا ۱۵۰۰ سال دارد؛ به این ترتیب این یکی از قدیمی‌ترین مجسمه‌های کشف‌شده در این سایت است.

خواندنی ها

معمای وجود یک چکّش در دل سنگ ۱۰۰ میلیون ساله!

کشفیات شگفت‌انگیز آماتوری در سال ۲۰۲۲؛ از الهۀ کنعانی تا گنجِ گورکن گرسنه!

کشف غافلگیرکنندۀ مجسمۀ هرکول در جریان تعمیر فاضلاب!

آیا مجسمه‌ی کشف‌شده در پرو با قربانی کردن انسان‌ها ارتباط دارد؟

بنا به گزارشی که ماه گذشته از سوی ورزات فرهنگ پرو منتشر شد: «این مجسمه، کلاهی به سر دارد که یک برش ذوزنقه‌ای در نوک باریک خود دارد و مزین به هفت نوار عمودی با رنگ‌های تیره و روشن متناوب است. صورت مجسمه صاف، برش آن بیضی و رنگش قرمز است. بینی با نیمرخ صاف از سطح صورت بیرون زده است. چشمان بادامی و گوش‌های گرد، ناهمسانی دارند و رِزین (صمغ گیاهی) سیاه‌رنگ بکاررفته در آن‌ها که از فاسد شدن حفظ شده، احتمالاً برای چسباندن صدف مروارید در چشم‌ها به کار رفته است.»

آیا مجسمه‌ی کشف‌شده در پرو با قربانی کردن انسان‌ها ارتباط دارد؟

این مجسمه یک دامن مثلثی‌شکل هم دارد که لبه‌های آن نوارهایی رنگی دارد و از این جهت شبیه به کلاه مجسمه است. باستان‌شناسان بر اساس شکل و شمایل این مجسمه حدس می‌زنند که این در واقع تصویری از یک خدمتکار یا به طور خاص حمّال تخت روان است که معمولا در خدمت حاکمان بوده‌اند.

سایت باستان‌شناسی چان‌چان در منطقه‌ی لا اِسپِرانزا در تروخیو، در ساحل شمالی پرو قرار دارد. مجموعه‌ی هوآکا تاکاینامو درست مانند مجسمه‌ی کشف‌شده با دیوارنما‌های رنگارنگی احاطه شده که در بخش‌های دیگر سایت باستان‌شناسی یافت نشده است.

آیا مجسمه‌ی کشف‌شده در پرو با قربانی کردن انسان‌ها ارتباط دارد؟

(بنای هوآکاتاکاینامو در سایت باستانی چان‌چان)

اما آنچه که حال و هوایی رازآلود به این مجسمه می‌بخشد این است که بذر‌های گیاه نِکتاندرا نیز در کنار آن کشف شده‌اند؛ این بذرها به احتمال زیاد به صورت یک گردنبند استفاده می‌شده‌اند چون از درون بعضی از آن‌ها یک رشته رد شده است. این گیاه با مراسم قربانی کردن انسان در فرهنگ سیکان ارتباط داشته است. این گیاه خواص روان‌گردان دارد و در فرهنگ سیکان قبل از قربانی کردن افراد، مقاومت و هشیاری آن‌ها را با استفاده از این گیاه از بین می‌بردند. در زیر این مجسمه کیسه‌ی سیاهی نیز کشف شد که با نخ قهوه‌ای و سفید تزیین شده بود. این یافته تاییدی بر کاربرد تشریفاتی هوآکا تاکاینامو در چان‌چان است.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:19 ] [ گنگِ خواب دیده ]

نگران فارسی و زبان‌های محلی نباشید

سجاد آیدنلو که معتقد است زبان فارسی و ادبیات آن هرگز از بین نخواهد رفت، درباره نگرانی برای زبان فارسی و همچنین زبان‌های قومی می‌گوید: اگر نگاه ما نگاهی تعادلی و علمی باشد، جای هیچ نگرانی نیست.

این پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی، درخصوص این‌که چه میزان از حساسیت‌ها در بزنگاه‌های مختلف راجع‌به زبان فارسی و همچنین زبان‌های قومی و محلی جایز است، اظهار کرد: اگر نگاه ما، نگاهی تعادلی و علمی باشد، جای هیچ نگرانی نیست. یعنی زبان فارسی را هم به‌عنوان زبان ملی و هم رسمی می‌پذیریم.

او در ادامه گفت: کمااین‌که نیاکان ما هم در طول هزارسال گذشته زبان فارسی را پذیرفته‌ و به کار برده‌اند و زبان‌های مادری و محلی هم هر یک جایگاه خود را دارند و محترم هستند؛ یعنی ضرورت حفظ زبان فارسی و ملی و رسمی دانستن آن به معنای انکار یا خدای‌ناکرده مخالفت با زبان‌های مادری نیست و برعکس.

آیدنلو همچنین با اشاره به ضرورت توجه به زبان‌های قومی بیان کرد: لزوم توجه به زبان‌های مادری و قومی و گویش‌ها و لهجه‌های محلی هم تناقضی با حفظ زبان فارسی ندارد؛ اتفاقا من معتقدم، چندین جا گفتم و نوشتم که ما می‌توانیم از قابلیت‌های زبان‌های مادری و محلی هم در حل بعضی دشواری‌های متون فارسی - حتی فارسی میانه و فارسی باستان - استفاده کنیم؛ و برعکس از پشتوانه و پیشینه فرهنگی و لغوی زبان فارسی برای تحلیل ریشه‌شناختی، زبانی و ادبی بعضی مسائل در زبان‌های مادری و محلی استفاده کنیم.

این شاهنامه‌پژوه سپس درباره نگرانی برای فارسی و زبان‌های محلی، شرط لازم را چنین مطرح کرد: جای نگرانی نیست؛ اگر اعتدال و نگرش علمی حاکم باشد.

سجاد آیدنلو همچنین درباره تاثیر رخدادهای سیاسی در دهه‌های اخیر(همانند دوره استعمارگری انگلیس در ایران) بر زبان فارسی بیان کرد: به هیچ وجه تاثیری نمی‌گذارد. به‌خاطر این‌که در طول تاریخ هم این را داشتیم، حملات مختلف، بزرگ‌تر و خطرآفرین‌تر حتی از جریان‌های سیاسی معاصر رخ داده‌اند. ممکن است تب و تاب‌ها و افت و خیزهایی اتفاق بیفتد ولی هرگز زبان فارسی و ادبیات آن از بین نخواهد رفت. همچنان که در طول این هزار سال از بین نرفته است.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:14 ] [ گنگِ خواب دیده ]

داریوش شایگان و فهم فلسفه هند

داریوش شایگان و فهم فلسفه هند

داریوش شایگان در فهم فلسفه هند و طرح مباحث آن به هیچ وجه تحت تاثیر نویسندگان مغرب‌زمین نبوده و سعی کرده روح تفکر و معنویت شرق را آشکارا با رویکردی اشراقی نشان دهد.

سعید گراوند، دانشیار ادیان و عرفان تطبیقی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، به مناسبت سالروز تولد داریوش شایگان (۴ بهمن ۱۳۱۳) در یادداشتی ‌به تقریر داریوش شایگان از تفکر فلسفی هند در درس‌گفتارهای ادیان هند پرداخت.

او نوشته است: داریوش شایگان تنها چهره‌ای است که پیرامون فلسفه و تفکر شرق برای نخستین‌بار کتاب کلاسیک ادیان و مکتب‌های فلسفی هند را به زبان فارسی به جامعه علمی عرضه کرد. این کتاب در یک تحلیل حداکثری در واقع تاریخ فلسفه و تاریخ ادیان و معنویت هند است.

کتاب کبیر ادیان و مکتب‌های فلسفی هند از داریوش شایگان پس از کتاب پنج جلدی تاریخ فلسفه هند داسگوپتا، کاملترین، دقیق‌ترین و جامع‌ترین اثری است که تاکنون به زبان فارسی پیرامون فلسفه‌های شرق و ادیان و طریقت‌های باطنی موجود در سرزمین عجایب انتشار یافته است. مطالعه دقیق این کتاب، عظمت فکر و قدرت نظریه‌پردازی داریوش شایگان را در ساحت تفکر شرق و فلسفه هند نشان می‌دهد. چراکه در همین کتاب است که تقریرات بدیع شایگان از عرفان و معنویت و تفکر فلسفی هند به ظهور می‌رسد.

این کتاب وجوه امتیاز بسیار دارد. برای مثال از نقاط قوت این کتاب این است که شایگان در فهم فلسفه هند و طرح مباحث آن به هیچ وجه تحت تاثیر نویسندگان مغرب زمین نیست، بلکه بر عکس، شایگان در نگارش این کتاب سعی کرده است روح تفکر و معنویت شرق را آشکارا با رویکردی اشراقی نشان دهد. نمونه برجسته این رویکرد را می‌توان در معرفی و شناسایی طریقت تنتریسم ملاحظه کرد که غربی‌ها از آن تفاسیر ناصواب و نامعقولی معرفی می‌کنند. این در حالی است که داریوش شایگان در کتاب بت‌های ذهنی و خاطره ازلی، طریقت تنتریک را یکی از معنویت‌های باطنی و اسرارآمیز در سنت شرق تفسیر می‌کند که تاکنون ناشناخته مانده است.

در مقدمه کتاب ادیان و مکتب‌های فلسفی هند مرحوم شایگان به تفکر نقدی در باب اندیشه های دینی _ فلسفی هند می‌پردازد. نکته جالب در این مقدمه انتقادی این است که نقد داریوش شایگان از فلسفه هند توام است با نظر. اتخاذ این رویکرد نشان از آن دارد که بر خلاف دیدگاه کسانی که در برخی مصاحبه‌ها و درس‌گفتارها ادعا می‌کرده‌اند که کتاب ادیان و مکتب‌های فلسفی هند ترجمه کتاب تاریخ فلسفه داسگوپتا است، به هیچ وجه این ادعا حجیت ندارد. به این دلیل‌ که مرحوم داریوش شایگان در جای جای کتاب ادیان و مکتب‌های فلسفی هند از ترجمه صرف فراتر رفته، ملاحظات بسیار عمیقی داشته و نظریه‌پردازی‌های بدیعی کرده است.

از ملاحظات مذکور می‌توان استنباط کرد که مرحوم داریوش شایگان تفسیری غربی از فلسفه هند نداشت. به بیان بهتر، شایگان با نگرشی اشراقی به‌ فهم فلسفه‌های هند دست یافت. امری که در جامعه علمی ایران مسبوق به سابقه نیست.

مقصود از این گزارش کوتاه، جلب توجه نسل جدید با سرمایه‌های علمی کشور است تا بیشتر دلباخته فرهنگ و هویت ایرانی شوند و فرزانگان ایران را بهتر بشناسند. دریغا که جامعه دانشگاهی از حضور این بزرگان محروم ماندند. حق تعالی بر حیات معنوی ایشان در نشئه بعدی بیشتر بیفزاید.»

داریوش شایگان، فیلسوف ایرانی، دوم فروردین ۱۳۹۷ در بیمارستانی در تهران درگذشت

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 18:10 ] [ گنگِ خواب دیده ]

زمستان سختی پیش روست...

خوب میدانم؛

و این بوسه های گرم

"مبادا"یی ست

برای"روز"های سردتر

که روی پیشانی ات

ذخیره میکنم !



[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:34 ] [ گنگِ خواب دیده ]

چشم‌هایت

زیبا و غمین‌اند

چشم‌هایت

پیاده‌روی باران‌خورده‌ی وداع‌اند!


[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:32 ] [ گنگِ خواب دیده ]

به اطراف خود گام بر‌می‌دارم

لمس می‌کنم

می‌بویم

می‌شنوم

در پسِ هر قدمی که بر‌می‌دارم

هر ثانیه پژواک تنهایی من است.



[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:29 ] [ گنگِ خواب دیده ]

بی خواب کوچه گردی و بدخوابی ام نباش

دلشوره های هرشبم از روی عادتند

هی کوچه...کوچه...کوچه...به پایان نمی رسم

شب های سرد و ابری من بی نهایتند...!


[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:28 ] [ گنگِ خواب دیده ]

آیین سده زرتشتیان

آیین سده زرتشتیان

سده از آیین‌های مهم ایرانیان به شمار می‌رود که با آداب و رسوم ویژه در غروب دهمین روز بهمن ماه که در گاهشمار زرتشتی مقارن با شانزدهمین روز از ماه بهمن (روز مهر ایزد) است، برگزار می شود، اقداماتی از سوی کشور برای ثبت جهانی این آیین تاریخی در حال انجام است.

منشاء آیین سده به فرهنگ ایران باستان بازمی گردد که در آن آتش به همراه آب، باد و خاک از عناصر مقدس به شمار می رفته و در بسیاری از جشن های ایرانیان نقش کاربردی داشته است و این عناصر را گرامی می‌داشتند، همچنین ایرانیان باستان معتقد بودند آتشی که در این روز افروخته می شود، سمبل و نشانه گرم شدن زمین و آماده شدن برای ورود به فصل بهار است.

در بعضی ادوار که ایرانیان با محدودیت روبرو بوده اند، هیزم ها را بر بلندای کوه یا بالای بام خانه ها جمع می کردند و در آیین سده می سوزاندند اما امروزه مکان های مشخصی را برای افروختن آتش انتخاب و این آیین را در این مکان ها برگزار می کنند.

در این جشن زرتشتیان و موبدان به صورت حلقه، گرد آتش می ایستند و مردم در پشت سر آنها قرار می گیرند؛ در این مراسم موبدان دعای آتش نیایش می خوانند و سپس هیزم‌ها را آتش می‌زنند و در ادامه با آیین های شاد، به شاهنامه خوانی و اجرای موسیقی می پردازند؛ زرتشتیان در آیین سده معمولا لباس های سفید و شاد بر تن می کنند .

جشن سده در نوبت ثبت جهانی

نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی گفت: آیین سده، ثبت ملی شده و پرونده آن به همراه کشور تاجیکستان در نوبت ثبت بین المللی در یونسکو قرار گرفته است.

اسفندیار اختیاری در گفت و گو با ایرنا افزود: آیین سده توسط ایران به عنوان کشور اصلی و کشور همراه تاجیکستان و دیگر کشورهای حوزه فرهنگی ایران ثبت خواهد شد که نشان دهنده گسترش این آیین است.

وی با بیان اینکه آیین سده، جشن احترام به یکی از بزرگترین آفرینش های پروردگار یکتا و بی همتاست، آتش را پدیده ای دانست که بدون آن امکان پیشرفت بشریت، علم و فناوری و جود نداشته و این جشن را متعلق به کل انسان ها دانست.

نماینده زرتشتیان با تشریح اسطوره بیان شده در شاهنامه فردوسی در مورد پیدایش آتش، اظهار داشت: ما در این روز گردهم می آییم تا دانای بزرگ هستی بخش را نیایش کنیم که داده های نیکی را به ما بخشیده است تا بتوانیم آنها را در راه انسانیت به کار ببندیم و علاوه بر برگزاری جشن، هیزم های جمع آوری شده را آتش می زنیم تا اهمیت این فروغ اهورایی را یادآوری کنیم.

وی گذشت صد روز از زمستان پنج ماهه تقویم ایران باستان، معروف به زمستان بزرگ و پنجاه روز و پنجاه شب فاصله تا نوروز را یکی دیگر از دلایل دلیل نامگذاری این روز به سده بیان کرد.

پیشینه جشن سده در بین ایرانیان

همچنین موبدیار زرتشتیان استان یزد گفت: بر اساس گاهشماری زرتشتی شانزدهمین روز از ماه بهمن یعنی روز مهر ایزد از ماه بهمن برابر با دهمین روز از ماه بهمن با گاهشماری خورشیدی به جشن سده معروف است و یادآور اهمیت نور، آتش و انرژی است هر چند جشن سده کمتر جنبه دینی داشته است، اما همواره زرتشتیان پاسدار و متولی آن بوده اند.

شاه‌بهرام بلیوانی افزود: در نوروزنامه منسوب به خیام آمده است : "هر سال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آورند بعد از آن به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند این جشن را بر پا می داشتند".

وی اظهار داشت: از دید اسطوره شناسی این جشن به پیدایش آتش در زمان هوشنگ شاه پیشدادی نسبت داده شده است، می‌دانیم شیوه کشت و کار و کندن کاریز و درخت کاشتن نیز در این دوره بوده است، بنابر آنچه در شاهنامه آمده است، روزی هوشنگ شاه برای شکار به دامنه کوهی می رود که ناگاه ماری سیاه می بیند و سنگی به طرف او پرتاب می کند هر چند سنگ به مار نمی خورد اما به سنگ دیگری برخورد می کند و در نتیجه جرقه ای از آن ایجاد و بوته ای روشن شده و آتش پدیدار می گردد.

فردوسی در این باره چنین می‌گوید:

بر آمد به سنگ گران سنگ خرد هم آن و هم این سنگ گردید خرد

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ

جهاندار پیش جهان آفرین نیایش همی کرد و خواند آفرین

که او را فروغی چنین هدیه داد همین آتش آن گاه قبله نهاد

یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد

بلیوانی یادآور شد: به گفته بیهقی و بیرونی این جشن در دوران مختلف حتی پس از اسلام تا دوران مغول هم بوسیله مردم و سلاطین برگزار می شد، مرداویج در سال ۳۲۳ هجری(سده دهم میلادی) این جشن را با شکوه تمام در اصفهان برگزار کرد، چنانکه در تاریخ بیهقی آمده است، سلطان مسعود غزنوی نیز در سال۴۳۰ هجری این جشن را برگزار کرده است.

موبدیار زرتشتیان استان یزد افزود: نظریه های جدیدتری که در متون قدیمی نیامده اند، دلیل نامگذاری سده را به عدد صد نسبت داده وآن را گذشت یک صد روز از زمستان بزرگ (آبان الی دهم بهمن که پایان چله بزرگ است) بیان می دارند که در این روز روشنایی و گرما افزون می گردد و طلوعی دیگر از خورشید آغاز می شود.

بلیوانی گفت: در شریف آباد اردکان یزد مراسم مشابهی به نام هیرمبا در روز اشتاد ایزد و آذرماه بدون کبیسه برگزار می گردد که این روز تا نوروز دقیقا صد روز فاصله دارد به هر صورت پاسداشت و احترام به آتش و آب و باد و خاک در بین زرتشتیان و ایرانیان سابقه دیرینه دارد.

فلسفه پیدایش جشن سده

درخصوص پیدایش جشن سده اعتقادات گوناگونی وجود دارد از جمله اینکه در ایران باستان زمستان بزرگ از اول آبان ماه آغاز و تا دهم بهمن یا پایان چله بزرگ ادامه داشته است و این مدت صد روز است و معتقدند پایان چله بزرگ زمین نفس می کشد و گرم می شود و بعد از این تاریخ سرمای سختی پیش نمی آید از این رو جشن سده در واقع جشن گرامیداشت انرژی و روشنایی و کاهش عمر زمستان بوده است.

در نظریه دیگری از شب چله تا نوروز که روزها طولانی تر می شده مردم روزها و شب ها را جدا می شمردند بنابراین از دهم بهمن ماه تا نوروز را مجموع صد روز و شب تشکیل می داده و به این دلیل به دهم بهمن سده می گفتند که به همین عدد صد اشاره دارد.

سَده، یکی از آیین های ایرانی است که در آغاز شامگاه دهم بهمن ماه یعنی روز آبان از ماه بهمن برگزار می‌شود، پیروان آیین زرتشت در دهمین روز بهمن ماه با افروختن هیزمی که مردم از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آورده‌اند، این جشن را آغاز می‌ کنند.

گفته می شود این جشن همیشه به شکل دسته‌جمعی و با گردهمایی مردمان شهر و محله و روستا در یک‌جا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار می‌شد؛ مردم در گردآوردی هیزم با یکدیگر مشارکت می‌کنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی نیز است.

در این روز زرتشتیان با حضور در یک محل از شهر یا روستا در کنار هم، آتشی می‌افروزند و به نیایش‌خوانی و سرودخوانی و پایکوبی نیز می‌پردازند.

هم اکنون حدود ۶ هزار نفر از پیروان آیین زرتشت در استان یزد زندگی می کنند، زرتشتیان یک نماینده در مجلس شورای اسلامی دارند.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:26 ] [ گنگِ خواب دیده ]

«سده»،گرم‌ترین جشن ایرانی

«سده»،گرم‌ترین جشن ایرانی / سید محمدعلی گلابزاده

دهم بهمن ماه برابر با جشن سده، یکی از کهن‌ترین جشنهای ایرانی است که سابقه‌اش به هزاران سال پیش برمی‌گردد؛ جشنی در قالب احترام به عناصر چهارگانۀ هستی یا چهار آخشیج یعنی آب، هوا، خاک و به‌ویژه آتش.

آتش جشن سده، آتش مهر وطن است

کاندرین ملک نخواهد که شب تار بود

دهم بهمن ماه برابر با جشن سده، یکی از کهن‌ترین جشنهای ایرانی است که سابقه‌اش به هزاران سال پیش برمی‌گردد؛ جشنی در قالب احترام به عناصر چهارگانۀ هستی یا چهار آخشیج یعنی آب، هوا، خاک و به‌ویژه آتش. پیش از پرداختن به موضوع، لازم به یادآوری است که احترام به آتش، یعنی همان اصلی که در آیین زرتشت آمده، با پرستیدن آن و «آتش‌پرستی» کاملا متفاوت است؛ زیرا زرتشتیان تنها آتش را احترام گذاشته و پاس می‌دارند، درست مانند نیاکانی که در گذر تاریخ، همواره یکتاپرست بوده و جز خدای یگانه را عبادت نکرده‌اند؛ منتها به مصداق «بلبل به غزل‌خوانی و قمری به ترانه»، هر یک به گونه‌ای در وصف او سخن گفته‌اند. نور و گرما در همه ادیان حرمت داشته‌اند، آن‌گونه که در اسلام هم خدا را نور می‌دانیم: «الله نور السماوات و الارض». یهودیان نیز در روشنی عبادت می‌کنند و بر آنند که تورات را باید در برابر نور خواند.

جشن سده پیش از آنکه سور زرتشتیان باشد، جشن ایرانیان باستان بوده است به مناسبت پیدایش آتش؛ همان عنصری که گرما را بر سرما چیره ساخت و نور را بر تاریکی و ظلمت غلبه بخشید. بشر با دستیابی به آتش، دگرگونی‌های شگرفی در زندگی‌اش به‌وجود آورد و فصل تازه‌ای را در تاریخ گشود؛ به قول ویل دورانت: «انسان هرگز آتش را اختراع نکرده، بلکه این معجزه به دست طبیعت انجام پذیرفته است.»

پیش از آنکه آتش وسیله‌ای برای روشنایی و گرم شدن باشد، زمینه راندن جانوران مهاجم بود و عنصر مهمی در ساختن ابزاری شد که بشر با آنها توانست راه جدیدی بگشاید. تحقیقات باستان‌شناسان نشان می‌دهد که انسان راست‌قامت در حدود یک‌میلیون سال پیش، به آتشِ مهارشده دست یافت؛ ولی نشانه‌های گسترده‌تر برای استفاده از آن به حدود ۴۰۰هزار سال پیش برمی‌گردد.

پرفسور سیریلی استانلی اسمیت ـ استاد تاریخ، فلزشناسی و صنعت دانشگاه ماساچوست ـ می‌گوید: «ایرانیان اولین ملت جهان بودند که آتش را کشف و از آن استفاده کردند. آنها اولین ملت جهان هستند که مس را کشف و ذوب نمودند و صنعت فلزسازی را بنیان نهادند و اولین جنگ ایرانی‌ها و غیر ایرانی‌ها به احتمال قوی بر سر آتش درگرفت. اقوام غیر ایرانی که آتش نداشتند و برای بردن آن، با ایرانیان جنگیدند.»۱

بر این اساس دور از انتظار نیست که ایرانیان دستیابی به چنین عنصر حیات‌آفرینی را با شکوه هر چه تمام‌تر جشن بگیرند و حفظ و حراست از این ارمغان خدادادی را وجهه همت خود سازند. اهمیت آتش برای ایرانیان تا آنجا بود که معتقد بودند جداشدن از آتش، یعنی مرگ و نیستی؛ به همین دلیل واژه «دودمان» شکل گرفت. اگرچه ظاهراً آن را به معنای خاندان و دنباله یک سلسله می‌دانیم، اما در گذشته، معمولا در طول شبانه‌روز یا برخی ساعات روز، از روی دودکش خانه‌ها، دوام زندگی را تشخیص می‌دادند، به طوری که اگر چند روز دودی از خانه‌ای برنمی‌خاست، می‌گفتند افرادش تلف شده‌اند. به سخنی دیگر، آتش و دود، نشانه زندگی به شمار می‌رفت. به جز این، آتش برایشان چندان منزلت داشت که به آن سوگند می‌خوردند؛ هنوز هم در برخی روستاها مردم به «اجاق مرتضی علی» قسم می‌خورند و عشایر بر آن بودند که اگر کسی سوگند دروغ به اجاق بخورد، دودمانش بر باد می‌رود. همچنین وقتی می‌خواستند اطمینان کسی را جلب کنند، می‌گفتند: «اجاقت به چشمهام بزنه اگه دروغ میگم»! تصور دیگر پیوند حیات با آتش، در ضرب‌المثل معروف «فلانی اجاقش کور است» دیده می‌شود. این زبانزد در مورد کسی به کار می‌رود که فرزند ندارد و نسلی از او بر جای نخواهد ماند و پس از مرگ، اجاق خانه‌اش را خاموش می‌کردند و کسی نبود که آن را دوباره بیفروزد.

مطابق سوره‌های «طه»، «نمل» و «قصص»، تجلی خداوند بر حضرت موسی(ع) به صورت آتش بود، آنجا که او با خانواده‌اش شبانگاه در بیابانی گم می‌شود و به سوی آتشی که از میان درختی شعله می‌کشید، روانه می‌گردد؛ اما ناگهان از میان آن شعله‌ها ندا می‌رسد: «من خداوندم و جز من خدائی نیست. تو در وادی مقدس گام نهادی…» و اینک به پیامبری مبعوث شده‌ای. این است که حافظ می‌گوید:

یعنی بیا که آتش موسی نمود گل

تا از درخت، نکتۀ توحید بشنوی

عارفان و خداجویان نیز با آتش انس و الفتی داشتند و برای بیان مکنونات ضمیرشان، از این تعبیر مدد می‌گرفتند. «روزبهان بَقلی» یکی از آنهاست که می‌گفت آتش رمز عشق و محبت است و سالک عاشق باید موسی‌صفت از آتش رخسار معشوق، معنی «أنا الله» را بشنود. «عبدالعزیز نسفی» نیز دل را به آتشدان، محبت را به آتش و عشق را به شعله‌های سرکش تشبیه کرده است. در آزمایش‌های دینی مزدیسنا یا همان «وَر»، باز جایگاه آتش را می‌توان دید؛ آتشی که به فرمان خداوند بر ابراهیم(ع)، گلستان می‌شود: «یا نارُ کونی بَرداً و سلاماً عَلی ابراهیم». نمونۀ دیگر این آزمون را در «داستان گذر سیاوش از آتش» در شاهنامه می‌توان دید یا در ویس و رامین و…

آتش، جان‌مایۀ جشن سده

«سده» برگرفته از عدد «صد» است؛ برخی وجه تسمیه آن را برگزاری این جشن در دهم بهمن یعنی ۵۰ روز و ۵۰ شب مانده به نوروز می‌دانند. عده‌ای می‌گویند سده نشان‌دهندۀ فرزندان کیومرث است؛ زیرا وقتی تعدادشان به صد تن رسید، جشنی برپا کرد و تولد صدمین فرزند خود را این‌گونه پاس داشت. همین روایت در مورد حضرت آدم نیز ذکر شده است. حکیم توس در شاهنامه، سده را جشن پیدائی آتش به دست هوشنگ پیشدادی می‌داند. برخی هم می‌گویند برگزاری این جشن در آبان‌روز از بهمن‌ماه، برابر است با گذشت صد روز از زمستان بزرگ که پیشینیان در تقسیم‌بندی خود می‌آوردند؛ چه، آنها از اول فروردین تا آخر مهرماه را «تابستان بزرگ» و از «اول آبان تا آخر اسفند و اول بهار» را زمستان می‌دانستند.

علت نامگذاری این جشن هر چه باشد، پیوندش با آتش، حدیث تازه‌ای نیست. در این مراسم، زرتشتیان در جای جای ایران به گونه‌های مختلفی آتش می‌افروزند، مانند روستای حسن‌آباد میبد یزد که معمولا جشن سده را با برافروختن آتش در پشت بام‌ها برگزار می‌کنند، با نام «تَش بوم».

یکی از باشکوه‌ترین جشنهای سده، در زمان مرداویج به سال ۲۲۳ق در اصفهان برگزار شد. به دستور او بر فراز کوههای اطراف شهر، هیمه‌های فراوانی گذاشتند و در یک ساعت مشخص، همزمان آنها را آتش زدند و منظره بسیار بدیع و زیبایی به وجود آمد که در تاریخ ماند. بعد از او حاکمان دیگری چون امیر نصر سامانی، عضدالدوله دیلمی، محمود و مسعود غزنوی جشنهای بزرگی برگزار کردند که تاریخ از آنها یاد کرده است.

در حال حاضر باشکوه‌ترین جشن سده در کرمان برگزار می‌شود؛ به طوری که از سراسر ایران و گاه کشورهای همسایه برای دیدن این مراسم تماشائی، به کرمان سفر می‌کنند؛ از این روی می‌توان گفت تعداد شرکت‌کنندگان مسلمان، به‌مراتب بیشتر از زرتشتیان است؛ زیرا کرمانی‌ها همچون دیگر هم‌میهنان، از یک سو این جشن را مراسمی ایرانی و ملی می‌دانند و زرتشتیان را برگزارکنندۀ آن، از طرف دیگر قرنهای زیادی است که مسلمانان و زرتشتیان کرمان در کنار هم، به صورت بسیار گرم و مسالمت‌آمیزی زندگی می‌کنند تا آنجا که مجتهد بزرگ روزگار قاجار، حاج سیدجواد شیرازی، خانه خود را در محله زرتشتی‌ها (ساختمان مدیریت کنونی در خیابان زریسف) انتخاب کرد تا این هموطنان، احساس انس و الفت بیشتری داشته باشند؛ مجدالاسلام کرمانی ـ مجتهد، آزادیخواه و روزنامه‌نگار عصر مشروطیت ـ نیز درباره سده شعری سروده که ابیات آغازینش چنین است:

جشن سده از طِی شدن دی خبرم داد

از حشمت جَم، سلطنت کِی خبرم داد

چون آتش زرتشت بیفروخت در آن دشت

از آیت پیغمبری وی خبرم داد…

به همین روست که در کرمان خیابانی به نام سده داریم که این جشن در آن، در «باغچه بداغ‌آباد» برگزار می‌شود. در این فضای کهن، پشته‌ای از هیزم و شاخۀ خشک درختان فراهم می‌آورند و پس از انجام مراسم ویژه نیایش، آنها را برمی‌افروزند. در این مراسم که با حضور جمع کثیری برگزار می‌شود، پس از ایراد سخنرانی، اجرای سرود و موسیقی و قرائت بخشهائی از اوستا، موبدان سپیدپوش روبندی به نام «فدام» (پنام) بر دهان می‌گذارند تا نفَسشان آتش چندصد سالۀ آتشکده کرمان را نیالاید؛ همچنین کمربندی به نام «کُستی» (کشتی) که روی سدره بسته می‌شود، به کمر می‌بندند، سپس به آتشگاه رفته، شعله‌ای برمی‌گیرند، آنگاه تراشه‌هایی از چوب صندل روی کفگیر می‌گذارند و لاله‌ای را که در وسطش شمعی گذاشته‌اند، روشن می‌کنند و آن را به دست «دَهْم‌موبد» (دَهْم بر وزن فهم، یعنی پارسا) می‌دهند و او هیزم‌‌ها را روشن می‌کند و به این ترتیب باشکوه‌ترین جشن سده کشور برگزار می‌شود.

چون زبانه‌های آتش به آسمان برمی‌کشد و گرما به اوج می‌رسد، آنها که گرداگرد آتش به تماشا ایستاده‌اند، خود را از آن دور می‌کنند و از فاصله به تماشای رقص آتش می‌پردازند و زردی خود را به آن می‌سپارند، بدان امید که سرخی آتش از آنِ ایشان باشد.

[ سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 17:23 ] [ گنگِ خواب دیده ]

هیچ وقت بابت عشق هایی که نثار دیگران کرده اید و بعدها به این نتیجه رسیده اید ذره ای برای عشق شما ارزش قائل نبوده اند، افسوس نخورید. شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید. و چه چیزی زیباتر از عشق.

هر رنج دوست داشتن صیقلی ست بر روح . با هر تمرین دوست داشتن ، روح تو زلال تر می شود. گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم. به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!

برخی ما را سر کار می گذارند،‌ برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد. برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پُرکنیم. برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند. گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم. گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند. و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده. او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی. او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: "شاید روزی به هم برسیم ...."، می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است.

این آغاز ، این زایش ،‌ برایت سخت دردناک است . بلوغ دردناک است ، وداع با دوران کودکی دردناک است ، ‌کامل شدن دردناک است ، اما گریزی نیست و تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی ومی روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی ...


شل_سیلورستاین

قطعه گمشده


[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 22:3 ] [ گنگِ خواب دیده ]

هورمون هایی که باعث شادی میشن :

۱- اندورفین:
این هورمون مسکن طبیعی مغزه؛ استرس رو کاهش میده و حس رضایت و شادی رو افرایش. با [۱.ورزش کردن ۲. موزیک گوش کردن ۳. خندیدن ۴. فیلم دیدن و سرگرمی‌های جالب می‌تونی جایگزینش کنی.]

۲- اکسیتوسین:
این هورمون به هورمون پیوند دهنده هم معروفه؛ زمانی ترشح میشه که با آدمای اطرافت خو می‌گیری. با [۱. اجتماعی شدن ۲. وقت گذروندن با حیوون خونگی ۳. غذا پختن برای خودت و یا بقیه ۴. وقت گذروندن با عزیزات می‌تونی جایگزینش کنی.]

۳- سرتونین:
این هورمون برای متعادل کردن خلق و خوی ماست که باعث میشه بهتر بخوابی، کمتر مضطرب بشی و خوشحال‌تر باشی. این هورمونو می‌تونی با [۱. مدیتیشن ۲. قدم زدن ۳. ورزش‌های هوازی ۴. آفتاب گرفتن جایگزین کنی.]

۴- دوپامین‌:
این هورمون با مغز ارتباط مستقیم داره که باعث ایجاد احساس شادی و رضایت میشه. این هورمون هم می‌تونی با [۱. خوردن یه دسر شیرین ۲. تکمیل کردن یه وظیفه ۳. خوب خوابیدن ۴. فعالیت‌های مراقبت از خودت جایگزینش کنی.]

[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 22:2 ] [ گنگِ خواب دیده ]

نشانه های رابطه تاکسیک :

- بیشتر از اینکه چیزی به دست بیاورید از دست میدهید؛ این باعث میشود احساس بی ارزش بودن و پوچی کنید.
- دائما احساس بی احترامی میکنید و یا نیازهای شما نادیده گرفته میشوند.
- به مرور زمان احساس میکنید که عزت نفستان آسیب دیده است.
- احساس میکنید که مورد حمایت قرار نمی گیرید، درک نمیشوید، تحقیر میشوید و یا مورد حمله قرار میگیرید.
- بعد از صحبت کردن یا حضور در کنار آن شخص احساس افسردگی، عصبانیت یا خستگی میکنید.
- وقتی در کنار آن شخص هستید نمیتوانید بهترین خودتان باشید؛
مثلا به شایعات و حرفهای نادرستی که درباره شما گفته میشود اشاره میکند و آنها را پررنگتر میکند و یا وانمود میکند که خصوصیات بدی دارید، در حالی که این خصوصیات متعلق به شما نیستند.
- احساس میکنید که باید همواره مکالمه و رفتار بسیار محتاطانه ای با آن شخص داشته باشید تا از طرف او مورد حمله قرار نگیرید.
- برای شاد کردن او بیش از حد زمان و انرژی میگذارید ( وقت و انرژی خود را هدر میدهید. )
- همیشه مقصر هستید.
آن شخص همه چیز را طور دیگری بیان میکند یا نشان میدهد تا مقصر اتفاقاتی که خودش بوده، شما باشید.

[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 22:1 ] [ گنگِ خواب دیده ]

چالشی ۳۰ روزه :
- شروع کن ۸ لیوان آب بخور
- ورزش و شروع کن
- مدیتیشن شروع کن
- ویژگی مثبت خودتو بنویس
- هدف هاتو تصور کن
- یه کتابو شروع کن
- تابلو آرزو درست کن
- پادکست جدید گوش بده
- برنامه خوابتو تنظیم کن
- برای خودت هدف درست کن
- بیشتر میوه و سبزیجات بخور
- اتاقتو بریز بیرون و مرتب کن
- مهارت جدید یاد بگیر
- چیپس و پفک هارو بریز دور
- هرروز سه تا چیز که بخاطرش شکرگذاری بنویس
- پیاده روی روزانه شروع کن
- خودت تنهایی برو بیرون
- هروز سه صفحه بنویس
- ورزش کششی شروع کن
- به خودت برس
- ویدیو روتین صبح و شب درست کن
- کاری که ازش میترسی انجامش بده
- کاری که عقب انداختی انجامش بده
- یه تغییر ایجاد کن
- افکار منفیتو دور بریز
- برو بیرون عکاسی کن
- دودل بودن کنار بذارو انجامش بده
- یه سریال خوب ببین
- یک روز بدون گوشی بگذرون


[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 22:0 ] [ گنگِ خواب دیده ]

قوی باش.
مغرور باش.
دلبند نباش.
نترس.
تنها باش.
وابسته نشو.
تکیه نکن.
عادت نکن.


[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 21:59 ] [ گنگِ خواب دیده ]

طبق برخی تحقیقات، استفاده از پتوهای سنگین می تواند ریسک ابتلا به افسردگی را کاهش دهد، با بی خوابی مقابله کند و همچنین، برای افراد مبتلا به اوتیسم، مضطرب، نگران و پرخاشگر، پتوهای سنگین گزینه ی بسیار خوبی است.

محققان آمریکایی به این نتیجه رسیده اند که پتوهای سنگین (با وزنی بین ۴/۵ تا ۱۳/۵ کیلوگرم) می توانند کمک کنند سریع تر به خواب برویم.
چون فشار وارده از سمت پتو، بدن را آرام می کند و منجر به تولید هورمون های سروتونین و دوپامین در بدن می شود، درست مثل زمانی که بدن ماساژ داده می شود. اگر پتویی به سنگینی ۴/۵ تا ۱۳/۵ کیلوگرم ندارید، یک روکش سنگین هم می تواند همین تأثیر را داشته باشد.

[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 21:58 ] [ گنگِ خواب دیده ]



هدف گذاری کن:
اهدافت رو روی یک برگه بنویس. برای اون برنامه ریزی کن و اقدام کن. از منطقه امنت خارج شو.

از گذشته درس بگیر اما نشخوارش نکن:
اشتباهات گذشته یکی از عوامل بی انگیزگی هستن. فکر کردن به گذشته برای شما سودی نداره. شما فقط باید از اون درس بگیرید و به دنبال ساختن آینده ولذت بردن از لحظه حالتون باشید.

موفقیت های گذشته رو به یاد بیاور:
ذهن انسان به طور کلی منفی گراست. به این معنی که بیشتر خاطرات منفی در اون ثبت میشه و موفقیت ها و خاطرات خوب کمرنگ تر میشن.
با به یاد اوردن دستاوردها و موفقیت هاتون(هر چند کوچک) میتونید دوباره به استعدادها و توانایی هاتون ایمان بیارید.

مقایسه ناسالم نکن:
مقایسه درون زندگی خودت با ظاهر زندگی دیگران باعث بی انگیزگی شما میشه. متاسفانه مقایسه در فرهنگ ما رواج زیادی داره و از همون کودکی والدین بچه رو با بقیه بچه ها مقایسه میکنن. فراموش نکنید که شرایط زندگی هر کس متفاوته، شاید اگر اون در شرایط زندگی شما بود، موقعیت بدتری داشت.

[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 21:57 ] [ گنگِ خواب دیده ]

به نظرتون درسته ؟؟؟؟

گاهی اوقات بهتر است
دست از
جستجوی خوشبختی برداریم
و فقط خیلی ساده شاد باشیم

[ دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 21:56 ] [ گنگِ خواب دیده ]

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد

عشق دیده زان سوی بازار عقل بازارها

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 23:22 ] [ گنگِ خواب دیده ]

چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت

دنبال هم ، امروز و فردا گذشت

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 20:36 ] [ گنگِ خواب دیده ]

The 7 Signs Of A Mature Love

Mature love is hard to come by.

“man and woman dancing at center of trees” by Scott Broome on Unsplash

Mostly because we’re tricked into believing in the all the wrong markers of love. We’re tricked into believing real love is all about romance and grand gestures, that it’s about strong, passionate feelings that move you into doing things you never saw yourself doing before.

We believe Real Love is not only a thing, but that it’s signified by a fixed set of attitudes and values. We believe Real Love makes you want to spend every waking second next to your significant other, that it makes you jealous and deeply afraid that one misstep might cause you to lose the object of such passion.

And that’s when you trip, when you mistake passion for love.

Real Love, first of all, is not a thing.

If Real Love were a thing, then it’s logical opposite, Fake Love, would also be a thing.

There is no Real Love because it’s either love or it isn’t. It’s either love or it’s passion, possessiveness, an ego boost, or any other unhealthy relationship not marked by trust, respect and genuine giving.

There’s a palpable difference, however, between mature and immature love.

Here are the signs you have one:

1. You ‘re able to discuss anything and everything

As humans, it can be hard to talk about certain topics. In a relationship, conversation topics can range from what’s with that coworker you’re mad with, to that ex of your partner’s you’re still jealous of; from who should be doing the laundry this week, to why you’re afraid you might die alone; from why didn’t your partner call to let you know they were late, to how come you didn’t like their new haircut.

And that’s just scratching the surface.

Being able to calmly talk with someone about what’s bothering you, outside and inside the relationship, is a precious gift. It goes beyond just being able to blurt out your unfiltered thoughts, in fact, it isn’t even about blurting out anything.

It’s about feeling safe and accepted. It’s about being individually mature enough to know how to articulate what troubles you and mature enough as a couple to know how to listen to each other.

It takes skill. It takes practice. But it’s a wonderfully beautiful thing to achieve.

2. You respect each other’s need for alone time

Mature love is about spending quality time together, but it’s also about spending quality time apart.

Being alone is an essential human need. Time spent with ourselves, whether in silent reflection or engrossed in healthy activities we enjoy is time spent in self-improvement.

Healthy, mature couples use their respective alone time grow as individuals. They also take time to miss each other so that they can gladly meet again as improved individuals who can truly appreciate each other’s company.

When couples manage to respect each other’s need for alone time, neither being clingy or needy, demanding attention when the other can’t give it, then they know they have a mature love.

3. You respect each other’s need for personal space

Just as with personal time, personal space is a human necessity.

Sure, mature couples can talk about anything and everything, but that doesn’t mean they should be in each other’s business all the time. Each person in a couple has their own time to process things, and each one knows which subjects they need to share and which subjects they need to keep to themselves.

We all need a level of privacy, and that’s valid for our things as well as for our personal issues.

When couples are able to respect each other’s personal space, the relationship grows stronger because it means that anything that’s shared is shared voluntarily, and that makes all the difference.

4. You respect each other’s need for having friends outside the couple

Having friends outside the couple doesn’t mean there’s something lacking in the relationship.

No single relationship, no matter how good and mature it is, is supposed to be enough for anyone.

Humans are social creatures, we’re not supposed to rely on a single person to satisfy all our needs. That’s why our relationships with family, coworkers, friends and significant others are shaped so differently: because they are different relationships with different people. Each has its own dynamic.

It’s healthy for a couple to have individual friends outside of the relationship. To be able to go out, share experiences and come back renewed, loaded with stories to share.

5. Basically, you just have a lot of respect for each other

Respect, more than communication, is the basis for any healthy relationship.

Without respect, communication isn’t even possible.

When couples respect each other as individuals, they cultivate patience and understanding. When respect is present there is no fear of how one might react when approached with a problem, a dilemma, or any dark issue.

Where there’s no respect there’s no maturity. Where there’s no respect there can hardly be any love.

6. You have that tranquility that comes with absolute trust

In a mature love, trust is essential.

Jealousy is part of the human experience, but allowing yourself to be overcome by it is just plain weakness.

When you cultivate respect and openness, you cultivate trust. When you know you can open up to each other on any issue, you eliminate doubt. What’s left is a blissful state of mind that only absolute trust can provide. There’s calm, there’s tranquility, and there’s a sense of safety characteristic of mature love.

And it is wonderful.

7. You focus on fulfilling your partners needs, not your own

The reason why couples in mature relationships have an easy time respecting each other’s need for personal space, for alone time and for friends outside of the couple is that they know they will always come back to each other.

They know their time together is just as sacred.

They know that if they don’t nurture their relationship, it will wither and die. They understand that the purpose of a relationship is to fulfill their partners needs before they seek to fulfill their own.

Giving, not taking, is the purpose of a mature relationship.

Still, there will be obstacles

Having a mature relationship is no guarantee against the hardships of life. There will be disagreements, there will be hard times, but the difference in a mature relationship is in how the couple deals with these obstacles: with dialog and respect.

If you recognize your relationship as a mature one, congratulations. If you don’t yet, don’t worry, you can work your way there one step at a time.

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 12:33 ] [ گنگِ خواب دیده ]
[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 12:23 ] [ گنگِ خواب دیده ]

عشق یک داستان اما بی پایان بود

شعری در قالب بدبختی حاشامان بود

عشق‌ شد کشتی بی مقصد پی چشمانت

ناخدایی که ته دره هنوز هم خواب بود

عشق شد خنده‌ای هنگام شنود نامت

دلم اما تنگ میشد، صورتم خندان بود

عشق شد بوی نسیم تن عطرالودت

شاید این عشق نبود،الحق یک طوفان بود

عشق شد خواب محال بوسه بر بالینت

افسوس خیالش ابدالدهر یک تاوان بود

عشق شد جرقه‌ای بین من و سیمایت

شبی که عاشق شدم سرمای یک آبان بود

عشق شد روییدن ابیات‌های شاعرت

به گمانم کلمات بیشتر از بُستان بود

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 11:9 ] [ گنگِ خواب دیده ]

دور از تو فاصله‌ها طویل‌اند!

دور از تو ساعت ها طویل اند...

و جان می‌ستانند...

عقربه‌ها زهرآلود و سوت انتظار گوش‌هایم را می‌آزارد...

ساعت‌ها طویل اند و من چونان قلب...

قلبی که از سینه جدایش کرده‌اند

و او ثانیه‌های آخر را سخت می‌گذراند:)

ساعت‌ها دور از تو طویل‌اند

و من بی تو چگونه دلم نگیرد؟

آن هنگام که ابرها یادآور نگاهت

باران پیام‌آور نامت

و یک تو در همه چیز هست و انگار نیست:)

ساعت‌ها طویل

دل تنگ...

آنقدر تنگ که خون می‌ریزد از هر صدایش...

حسرت می‌چکد از هر نگاهش...

بغض حبس می‌شود در هر سکوتش...

و من بی تو چگونه نگیرد دلم؟

آن هنگام که در میان مردم هستم اما نیستم...

می‌خندم اما دلم نمی خندد...

حرف می‌زنم اما دلم نمی‌فهمد...

همه هستند و انگار نیستند:)

تنها نیستم اما تنهایی دلم طویل است:)

به وسعت همان ساعت‌ها...

که دور از تو جانم را می‌گیرند!

ساعت‌ها طویل...

روح آشام...

و من نمی‌دانم چگونه بی تو دلم نگیرد؛)

و تنهایی شده است واژه‌ای ترسناک برای تارهای احساس قلبم...

که هرکدامشان قسمتی از نت زندگی را می‌نوازند...

دور که می‌شوی

صدایی ترسناک فریاد می‌زند

قلبم را تنها خطاب می‌کند

روحم را تنها‌تر...

و تارها یکی پس از دیگری پاره می‌شوند...

نگاه که می‌کنم روحم را دفن کرده‌اند:)

ساعت‌ها طویل

و من بی تو چگونه نگیرد دلم؟

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:48 ] [ گنگِ خواب دیده ]

زن‌هایی که می‌خوانند تماشایی‌ترینند

تماشای زن‌هایِ در حال خواندن، لذت‌بخش‌ترین و عاشقانه‌ترین کار دنیاست و این را تنها مردانی درک می‌کنند که خود اهل کلمه باشند.

خیال می‌کنم من تمام زن‌های توی این عکس‌هایم. مشغول خواندن و فکر می‌کنم زن‌هایی که می‌خوانند تماشایی‌ترینند!

در ستایش خواندن و موهای مجعدش!

در ستایش خواندن و موهای مجعدش!

در ستایش خواندن و آسودگی‌اش!

در ستایش خواندن و آسودگی‌اش!

در ستایش خواندن و نهایت دلبری‌اش!

در ستایش خواندن و نهایت دلبری‌اش!

در ستایش خواندن و لبخند روی لبش!

در ستایش خواندن و لبخند روی لبش!

در ستایش خواندن، ماشین تایپ و دامن کوتاه!

در ستایش خواندن، ماشین تایپ و دامن کوتاه!

در ستایش خواندن و یقه قشنگ لباسش!

در ستایش خواندن و یقه قشنگ لباسش!

در ستایش خواندن وسیگار!

در ستایش خواندن وسیگار!

در ستایش خواندن و خودش!

در ستایش خواندن و خودش!

در ستایش خواندن و مادرانگی‌اش!

در ستایش خواندن و مادرانگی‌اش!

در ستایش خواندن و نور!

در ستایش خواندن و نور!

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 10:37 ] [ گنگِ خواب دیده ]

خوابیدن کنار حیوان خانگی ؛

مطالعات نشان میدهد که زن‌ها حیوانات خانگی خود را به مردها ترجیح میدهند

همزیستی و همسری با مردی که دوستمان دارد، همیشه جذاب و در روح و روان و البته جسم ما تاثیرگذار خواهد بود. هر زمانی که رابطه پایداری وجود داشته باشید و از عشق طرف مقابل نسبت به خود اطمینان خاطر داشته باشیم، می‌توانیم چنین امتیازی را به خوبی لمس کرده و در نبض زندگی خود جاری کنیم. مطالعات زیادی وجود دارد که هر یک از آن‌ها تائید می‌کند خوابیدن در کنار شخصی که دوستش داریم و یقین داریم که دوستمان دارد، می‌تواند برای سلامتی بسیار مفید باشد. این می‌تواند چنین امتیازی باشد که در کنار مردی بخوابید که می‌دانید همیشه آنجا خواهد بود تا از شما مراقبت کند و شما را دوست داشته باشد. اما خوابیدن کنار حیوان خانگی چه مزایایی دارد و چرا برخی چنین رفتاری را ترجیح می‌دهند؟

نوازش شدن از سوی مردی که قلب زنی را تسخیر کرده است، فواید بسیار زیادی دارد. این می‌تواند احساس امنیت، آرامش و راحتی را در زندگی شما ایجاد کند. این ممکن است به شما کمک کند شب‌ها در کنار مردی که همیشه از شما محافظت می‌کند، بسیار راحت و به مراتب بهتر بخوابید.

اما هنوز هم نمی‌توان از این واقعیت گریخت که چند مزاحمت جزئی وجود دارد که در تختخواب مشترک با یک مرد همراه است. او ممکن است با صدای بلند خروپف کند. او ممکن است بیش از حد دست و پای خود را به اطراف کشیده و بچرخد. همین طور ممکن است حجم عظیمی از فضای تخت را اشغال کند. در بسیاری مواقع آقایان بالشت و پتوهای موجود در تخت خواب را تصاحب کرده و وضعیت آزاردهنده‌ای به وجود می‌آورند که شاید برای یک شب و دو شب قابل تحمل باشد، اما پس از آن به راستی آسایش ساعت خواب را از بین خواهد برد.
بنابراین، ممکن است تعجب آور نباشد که یک مطالعه اخیر نشان داده است که زنان در واقع بیشتر از خوابیدن در کنار همسران مرد خود از خوابیدن با سگ یا گربه خانگی خود لذت می‌برند.

این تحقیق توسط تیمی از متخصصان رفتار حیوانات، بوم شناسی و بخش حفاظت در کالج Canisius واقع در بوفالو نیویورک انجام شد. دکتر کریستی ال. هافمن و تیم متخصص او تلاش کردند تا بفهمند حیوانات خانگی چه تاثیری بر کیفیت خواب انسان‌ها دارند. برای انجام این مطالعه، آن‌ها از مجموعه ۹۶۲ زن بزرگسال در ایالات متحده نمونه‌برداری کردند.

خوابیدن و همزیستی با حیوانات خانگی

خوابیدن در کنار حیوانات خانگی تا چه اندازه می‌تواند بر آرامش و شادابی خانم‌ها تاثیر بگذارد؟

مطالعات در خصوص خوابیدن کنار حیوان خانگی چه چیزی را نشان داد؟

این مطالعه نشان می دهد که ۵۵٪ از شرکت‌کنندگان حداقل یک سگ را روی تخت خود با خود می‌خوابند و ۳۱٪ از پاسخ دهندگان تختخواب خود را با یک گربه نیز مشترک کردند. در نهایت ۵۷٪ از شرکت کنندگان گفتند که آن‌ها با همسران خود تختخواب مشترک دارند.
دکتر هافمن گفت: “نتایج این مطالعه” رابطه‌ای قوی بین وضعیت مالکیت حیوانات خانگی یا شرایط تختخواب و کیفیت خواب را که توسط شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ ارزیابی شده است، نشان نداد.

اما آن‌ها آموختند که زنانی که تختخواب خود را با سگ‌ها مشترک دارند به احتمال زیاد خواب با کیفیت بهتر در شب را پشت سر می‌گذارند. آن‌ها همچنین گفتند که سگ‌های آنها در مقایسه با شریک زندگی و گربه‌هایشان مزاحم کمتری در بستر هستند. آنها همچنین احساس کردند که سگ‌هایشان هنگام خواب می‌توانند سطح راحتی و امنیت بالاتری را ارائه دهند.

در یک خلاصه کوتاه از این مطالعه چنین آمده است: “در مقایسه با شرکای تختخوابی انسان، سگ‌هایی که در تختخواب صاحب خود می‌خوابیدند، کمتر خواب را برهم می‌زنند و با احساس راحتی و امنیت بیشتری همراه دارند. [این] ممکن است به توانایی سگ‌ها برای جلوگیری از متجاوزان و هشدار به صاحبان آن‌ها در مورد تهدیدهای احتمالی نیز مربوط باشد که احساس امنیت بیشتری به وجود می‌آورد. “

یکی دیگر از نتایج این مطالعه نشان داده است که صاحبان سگ در مقایسه با کسانی که فقط با گربه می‌خوابند، زودتر می‌خوابند و به موقع نیز بیدار می‌شوند. در واقع این را نیز می‌توان به عنوان یک گزینه مثبت در نظر گرفت؛ به ویژه برای آن دست از خانم‌هایی که مایل هستد ساعات خواب منظمی را تجربه کنند.

آیا نتایج مطالعه دقیق است؟

به رغم یافته‌های این مطالعه، هافمن ادعا می‌کند که “کلمه کلیدی در اینجا درک است، این [مطالعه بر اساس] گزارشی است که افراد از احساسات خود و تحت تاثیر قرار گرفتن وضعیت خواب ارائه داده‌اند. توجه به این نکته مهم است که این داده‌ها بر اساس داده‌های جمع شده و میانگین پاسخ‌ها است، بنابراین نمی‌توان به طور قطعی گفت که اشتراک خواب در بستر با یک سگ یا گربه، مشکل خواب همه افراد را برطرف سازد.”

علاوه بر این، او همچنین گفت که تفاوت‌های جزئی تفاوتهای شرکت‌کنندگان را متفاوت خواهد کرد و باید حتما به این موضوع توجه گردد. نمونه‌ای از این تفاوت‌ها خروپف است که برخی از سگها هنگام خواب انجام می‌دهند. در واقع آن دسته از بانوانی که از خروپف همسران خود گریزان هستند، ممکن است به دام خروپف سگ خانگی خود بیفتند.

این مطالعه همین طور توصیه کرد که تحقیقات بیشتری در این مورد باید انجام بگیرد. هافمن همچنین گفت كه او علاقه دارد بداند كه اگر اتفاقی یك مرد تختخواب خود را با یك حیوان خانگی تقسیم كنند، خواب مرد نیز به روشی مشابه تحت تأثیر قرار می‌گیرد یا خیر. البته پیش از آن باید ببینیم که آیا آقایان نیز به همین اندازه از به اشتراک گذاشتن تختخواب با همسر خود، در عذاب آسایش خواب هستند یا خیر.

خوابیدن با حیوانات خانگی

خوابیدن در کنار سگ یا گربه، باعث خواهد شد تا در طول خواب، احساس آرامش بیشتری داشته و امنیت بالاتری را تجربه کنید.

خوابیدن کنار حیوان خانگی چه فوایدی برای سلامتی دارد؟

فواید سلامتی زیادی با خوابیدن در کنار سگ خانگی شما وجود دارد و در اینجا فقط برخی از آنها ذکر شده است:

  • خوابیدن در کنار سگ می‌تواند به کاهش میزان استرس در بدن کمک کرده و سطح کورتیزول را تنظیم کند.
    حیوانات خانگی می‌توانند با حضور خود به شما احساس راحتی و امنیت دهند.
  • آنها این توانایی را دارند که با افزایش میزان اکسی توسین در بدن شما، استرس‌ها، ناامنی‌ها و اضطراب شما را کاهش دهند.
  • سگ‌ها در مقایسه با انسان گرمای بدن بسیار بیشتری تولید می‌کنند. بنابراین خوابیدن در کنار سگ می‌تواند به گرم شدن شما کمک کند. حتما باید چنین چیزی را در فصل زمستان تجربه کرده و خوابی لذت بخش را بیازمایید.
  • تنفس موزون سگ می‌تواند به شما کمک کند راحت‌تر به خواب بروید. این مانند یک ریتم در طول خواب، آرامش بیشتری را تضمین خواهد کرد.
  • سگ‌های خانگی می‌توانند در مبارزه با احتمال ابتلای فرد به افسردگی کمک کنند. درست به همین دلیل از آن‌ها به عنوان درمانگرهای افسردگی برای افراد استفاده می‌شود.
[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 9:48 ] [ گنگِ خواب دیده ]

خانم ها این کارها شوهرتان را فراری می‌دهد

عشق قوی‌ترین پیوندی است که میان شما و همسرتان ایجاد می‌شود. با گذشت و با بی‌توجهی به رابطه خود، ممکن است احساس کنید که دیگر مانند روز اول رابطه خوبی با شوهرتان ندارید. هرچه رابطه شما و همسرتان در زندگی صمیمی‌تر باشد، مقاومت در برابر مشکلاتی که به طور جدی می‌توانند رابطه شما را تحت تاثیر قرار دهند آسان‌تر خواهد بود. اگر شما یک خانم مجرد هستید، حتما در بعضی از مواقع با خودتان فکر کرده‌اید که برای داشتن رابطه خوب با شوهرتان چه کارهایی باید انجام دهید یا ممکن است یک خانم مسن باشید که از جوانی زندگی مشترک خود را آغاز کرده‌اید اما، رابطه خوب با شوهرتان همیشه برای شما دور از دسترس و به نوعی فقط در رویا بوده است.

آداب ایجاد رابطه خوب با شوهر

خوب است بدانید که در زندگی مشترک مانند تمام روابط دیگر باید آدابی را رعایت کنیم. بنابراین نیاز است که رفتارهای خود را همیشه مورد سنجش قرار دهید حتی بسیار بیشتر از سایر روابط خود با دیگران باید با دقت رفتار کنید. بروز برخی رفتارها از سمت شما منجر می‌شود تا رابطه خوب و مطلوبتان با همسرتان به خطر بیفتد و در یک لحظه، زندگی روی ناخوش خود را به شما نشان دهد.
به همین دلیل تقویت و حفظ ارتباط مطلوب با همسرتان امری مهم است. شما همیشه باید تمام تلاش خود را کنید تا به عنوان یک همسر خوب بهترین رفتار را در جمع خصوصی خود و در میان جمع‌های خانوادگی و دوستانه داشته باشید.


مردان مانند زنان می‌خواهند نیازهایشان برآورده شود و خواسته‌های آن‌ها مورد توجه همسرشان قرار بگیرد. گاهی اوقات مواردی برای آن‌ها مهم است ممکن است برای شما اهمیت چندانی نداشته باشد. جالب است بدانید که مردان عادت ندارند خواسته‌های خود از همسرشان را به طور مستقیم و کاملا واضح به زبان بیاورند و اگر از چیزی ناراحت یا دلخور شوند هم، ممکن است آن را به راحتی بازگو نکنند.
بی‌توجهی شما به رفتارتان در مقابل خواسته‌های همسر، رابطه خوب با شوهرتان را از بین خواهد برد و باید بدانید که التیام و بهبود دوباره رابطه امری چندان آسان نخواهد بود. پس بهتر است قبل از ایجاد آسیب جدی در رابطه زناشویی خود مراقب رفتارهایتان باشید و توجه بیشتری را به خواسته‌های همسرتان اختصاص دهید.

۸ رفتاری که همسرتان را دلسرد می‌کند

در ادامه می‌خواهیم مواردی را که باعث ایجاد جدایی بین شما و نامطلوب شدن رابطه خوبتان با شوهرتان می‌شود را با هم بررسی کنیم و بهترین راهکار برای جلوگیری از آن را معرفی کنیم. لازم به ذکر است برخی از این موارد ممکن است از نظر شما ناچیز و کم اهمیت به نظر برسند، اما واقعا تأثیرات منفی بر روی رابطه خوب با شوهر شما خواهد داشت، پس لطفا به این موارد دقت کنید.

۱- تاثیر تجربیات ناموفق گذشته در زندگی مشترک

عده زیادی از خانم‌ها به دلیل داشتن تجربیات ناخوشایند از رابطه قبلی خود، در زندگی مشترک رفتار خوبی با شوهرشان ندارند. آن‌ها معتقد هستند که اهمیت ندادن و توجه نکردن به خواسته‌های شوهرشان باعث می‌شود همسرشان همواره به دنبال محبت آن‌ها باشد. به عبارتی دیگر می‌توان گفت آن‌ها یک رابطه خوب با شوهر را به معنای تشنه نگه داشتن مرد به محبت و توجه قلمداد می‌کنند. اگر شما نیز چنین تصوراتی دارید باید بدانید که این رفتار و عقیده، بدترین ظلمی است که می‌توانید در حق زندگی مشترک خود کنید و نه تنها عواقب مطلوبی نخواهد داشت بلکه، موجب سردی رابطه و در نهایت از هم پاشیدن آن می‌شود.
رابطه خوب با شوهرتان تنها زمانی ایجاد می‌شود که شما به هیچ عنوان به اتفاق‌های بد و ناخوشایند رابطه قبلی فکر نکنید زیرا، چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است را چه خوب و چه بد، باید فراموش کرد. ضمنا همواره توجه داشته باشید که هیچ مردی شبیه مرد دیگری نیست و بد بودن خصوصیات یکی از آن‌ها، دلیل بد بودن مطلق همه مردان نخواهد بود.

۲- زمان کافی نذاشتن برای رابطه خود

بله، شوهرتان می‌فهمد که شما شاغل هستید و اهداف رویا پردازی‌های متعددی در ذهن دارید. اغلب اوقات همسرتان خستگی شما را درک می‌کند و می‌داند که گاهی وقت و انرژی لازم برای گذراندن وقت زیادی با او ندارید. اما این به آن معنی نیست که شما حق دارید او و رابطه خود را کاملا نادیده بگیرید. شما به عنوان یک خانم وظیفه دارید برای ایجاد یک رابطه خوب با شوهرتان وقت کافی اختصاص دهید و به خواسته و علایق او احترام بگذارید.
اگر مشکل یا بحثی در زندگی مشترک شما به وجود آمد، نباید تمام زندگی شما تحت تاثیر آن مشکل قرار بگیرد و تنها گذاشتن شوهرتان ایده مناسبی نخواهد بود. رها کردن یکدیگر بعد از دعوا، بدترین کاری است که می‌توانید انجام دهید زیرا، با صحبت نکردن درباره مشکل و پیدا کردن راه حل، آن بحث و چالش به تدریج بر رابطه شما اثر منفی خواهد گذاشت. دور کردن آن، به راحتی امکان پذیر نخواهد بود. سعی کنید همیشه بعد از به وجود آمدن بحث در زندگی، حتی اگر شما هم مقصر نیستید برای داشتن رابطه خوب با شوهرتان، خودتان قدم اول را بردارید و گفتگو با همسرتان را آغاز کنید تا او هم با الگو گرفتن از شما، این رفتار را برای بحث‌های احتمالی آینده در پیش بگیرد. با این روش دیگر دعوا یا بحث نمی‌تواند مدت زیادی بین شما فاصله بیندازد زیرا شما با گفتگو صحیح و آرام به نتیجه منطقی خواهید رسید.

۳- قضاوت کردن زیاد

همیشه به یاد داشته باشید شوهرتان را برای هر کاری که انجام می‌دهد قضاوت نکنید یا رفتار و اعمال او را زیر سوال نبرید. لازم به ذکر است که مردان دوست ندارند به صورت مداوم مورد قضاوت قرار بگیرد. همسر شما در زندگی مشترک همانند دوستی است که شما باید، با تمام نقص‌ها و مشکلات رفتاری‌اش او را بپذیرید زیرا پیش از ازدواج حداقل با نیمی از رفتارهای او به صورت کامل آشنا شده‌اید و آن‌ها پذیرفته‌اید. قضاوت‌های بیجا را کنار بگذارید و به همسرتان فضای کافی برای انجام کارهایش بدون ترس از مورد سرزنش قرار گرفتن را بدهید. سرزنش کردن و قضاوت کردن رابطه خوب با شوهرتان را به طور کامل از بین خواهد برد. انتقاد باید همیشه سازنده باشد و روش درست بیان آن، نحوه‌ای است که به احساسات فرد مقابل شما آسیبی وارد نکند

۴- حمایت نکردن از جاه طلبی‌های او

هر مردی باید احساس حمایت کند. تمام افراد در طول زندگی خود اهداف و بلند پروازی‌هایی را دارد. هنگامی که شوهر شما بلند پروازی‌هایش را با شما در میان می‌گذارد، ممکن است از نظر شما مسخره باشد و شروع کنید به نصیحت کردن او و بیان اینکه اهدافش مناسب نیستند. این کار موجب می‌شود تا رابطه خوب با شوهرتان به تدریج از بین برود زیرا، با دیدن واکنش شما همسرتان تصمیم می‌گیرد که دیگر تحت هیچ شرایطی، اهداف بلند پروازانه خود را با شما در میان نگذارد و با این تصمیم، شوهرتان از شما دور خواهد شد و به سختی می‌تواند دوباره به شما اعتماد کند. صمیمیت در زندگی مشترک به این معنا است که هیچگاه اهداف یکدیگر را مسخره نکنید و احساسات طرف مقابلتان را ارزشمند بدانید. شوهر شما باید این احساس را داشته باشد که، تحت هر شرایطی شما پشت او هستید و از تمام تصمیمات او حمایت می‌کنید.

۵- تنبلی و بی حوصله بودن زیاد

نمی‌توانید انتظار داشته باشید که مرد شما مانند مادرتان تمام کارهای شما را انجام دهد و هیچگاه از تنبلی در انجام کارهایتان گلایه نداشته باشد. اولین نکته‌ای که باید در زندگی بسیار به آن توجه کنید این است که شوهرتان از اینکه در خانه حضور فعالی داشته باشید لذت می‌برد. اگر شما در انجام کارهای خانه بی حوصله و تنبل باشید پس، نباید انتظار رفتار خوبی از جانب شوهرتان را داشته باشید. زیرا، هیچ مردی از زندگی با تنبل‌ترین زن جهان لذت نخواهد برد. پس لطفا تا حد ممکن تنبلی را کنار بگذارید و برای انجام کارهای خانه دست به کار شوید. با این روش رابطه خوب با شوهرتان را حفظ خواهید کرد و می‌توانید برای بهتر شدن آن تلاش کنید.

۶- اهمیت ندادن به زیبایی خود در منزل

شوهر شما در نگاه اول جذب زیبایی ظاهرتان شده است، عنصری که در پایداری عشق و علاقه نقش بسیار مهمی دارد. برای یک رابطه خوب با شوهرتان همیشه تلاش کنید تا در نظر او مانند همان روز اول زیبا و جذاب به نظر برسید. اگر شما در خانه با ظاهری ژولیده و نامناسب حضور داشته باشید نتیجه خوبی به دنبال نخواهد داشت. بسیاری از خانم‌ها عقیده دارند که راحتی در منزل حق مسلم آن‌ها است. اگرچه ما منکر این حق مسلم نیستیم اما به شما توصیه می‌کنیم اگر آداب و رسوم شیک بودن را کنار می‌گذارید، همیشه باید مراقب باشید تا بیش از اندازه به بهانه راحت بودن در منزل ظاهری نامناسب و نه چندان زیبا نداشته باشید. ظاهر ژولیده شما باعث می‌شود شوهرتان از شما دوری کند و در منزل، رابطه سردی بین شما برقرار می‌شود که از بین بردن آن در بعضی از موارد غیر ممکن خواهد بود و در نهایت کار به سردی رابطه و جدایی زوجین می‌رسد. همواره ظاهر زیبا و شیک بودن خود را در خانه هم مانند زمانی که در اجتماع حاضر می‌شوید حفظ کنید و حتی به آن بیشتر اهمیت دهید زیرا، تسخیر قلب همسرتان از تمام افراد دیگر در زندگی مهم‌تر است.

۷- ولخرجی کردن زیاد

زندگی مشترک سرشار از چالش‌های بزرگ و کوچک مالی است. برای موفق شدن در این چالش‌ها تنها باید امور مالی خود را مدیریت کنید و میزان هزینه‌ها را به حداقل برسانید. حال، انجام دادن و رعایت کردن همین اصل بسیار کوچک برای بسیاری از خانم‌ها دشوار و تقریبا غیرممکن است. اگر شما هم از آن دسته خانم‌هایی هستید که هر ماه باید بودجه زیادی به خرید وسایلی که چندان به آن نیازی ندارید اختصاص دهید، باید به شما بگویم که در راه نادرستی قدم گذاشته‌اید و رفته رفته باید شاید کاهش کیفیت رابطه خوب با شوهرتان باشید.
مشکلات مالی بسیار بیشتر از مشکلات دیگر در ذهن مردان جای می‌گیرند و دغدغه آفرین هستند. پس شما به عنوان یک همسر خوب، باید همواره سعی کنید تا جای ممکن مشکلات مالی را به حداقل برسانید یا آن‌ها را به بهترین نحو مدیریت کنید.
بی‌توجه بودن شما به مشکلات مالی و در نظر نگرفتن هزینه‌ها، شوهرتان را دلسرد می‌کند و شرایطی ایجاد می‌شود که در نهایت خراب شدن رابطه خوب با شوهرتان را در پی دارد. سعی کنید لیستی از تمام هزینه‌های ماهانه خود در زندگی روزمره تعیین کنید و اگر با مشکلی روبرو شدید با همسرتان مشورت کنید تا بتوانید بخشی از هزینه‌های آن ماه را کاهش دهید. همچنین بهتر است از خریدهای اضافی و وسایلی که به‌ آن‌ها احتیاجی ندارید خودداری کنید تا در هر ماه بتوانید مقداری از درآمد خود را پس‌انداز کنید و در مواقعی که نیاز دارید از آن استفاده کنید.

۸- صحبت نکردن از احساسات خود

ممکن است فکر کنید حرف زدن از احساسات خود کار درستی نیست یا ممکن است از ابراز عشق و علاقه خود خجالت بکشید. کلمات قدرتمند‌ترین ابزاری هستند که می‌توانید در برخورد با شخصی از آن‌ها استفاده کنید. ابراز نکردن احساست و عشق به همسرتان موجب می‌شود که او هر روز بیشتر از روز قبل از شما فاصله بگیرد و زندگی مشترک شما در احساس غریبگی و یکنواختی غرق شود. هرگز تصور نکنید که بیان احساسات به همسرتان، شما را در نظر او فردی وابسته نشان می‌دهد.
با این کار شما می‌توانید یک رابطه خوب با شوهرتان ایجاد کنید و هر روز به او یادآوری کنید که در میان تمام زنان دنیا، تنها شما هستید که به او عشق می‌ورزید و او را از صمیم قلب خود دوست می‌دارید. همسرتان هم با این روش می‌آموزد که از احساسات خود با شما سخن بگوید و عشق خود را هر روز ابراز کند و باید بدانید که این موضوع، به بهتر شدن زندگی مشترک شما بسیار کمک خواهد کرد

[ یکشنبه نهم بهمن ۱۴۰۱ ] [ 9:41 ] [ گنگِ خواب دیده ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ




خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار


حسن پوش
امکانات وب
<

کد هدایت به بالا